Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i am under obligation to him
U
زیر بارمنت او هستم
obligation
U
اجبار
obligation
U
اوراق قرضه
obligation
U
الزام
obligation
U
تعهد
obligation
U
وفیفه
obligation
U
محظور
obligation
U
تعهدات
under an obligation
U
مشغول الذمه
of obligation
U
فرض
of obligation
U
واجب
of obligation
U
اجباری
of obligation
U
الزام اور
i am under obligation to him
U
من ممنون او هستم
obligation
U
مجبور کردن
obligation
U
سند وام
obligation
U
التزام
obligation
U
ذمه
obligation
U
عهد
extinction of an obligation
U
انقضاء تعهد
transfer of obligation
U
حواله مدنی
fulfilment of the obligation
U
وفای به عهد
clear from obligation
U
بری الذمه
service obligation
U
تضمین خدمت
substitution of an obligation
U
تبدیل تعهد
substitution of a different obligation
U
تبدیل تعهد
discharge of an obligation
U
سقوط تعهد
termination of an obligation
U
انقضاء تعهد
clearance from obligation
U
برائت ذمه
To confer an obligation upon somebody .
U
بر سر کسی منت گذاشتن
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
fulfilment of an obligation
U
ایفاء تعهد
fulfilment of an obligation
U
وفاء بعهد
unliquidated obligation
U
هزینههای پرداخت نشده
unliquidated obligation
U
تعهدات پرداخت نشده
unilateral obligation
U
ایقاع
breach of an obligation
U
تخلف از تعهد
release from the obligation
U
ابراء دین
to discharge of an obligation
U
از دینی مبرا کردن
secondary obligation
U
تعهدات ثانویه
primery obligation
U
تعهدات اولیه
cleared from obligation
U
بری الذمه
offset of one obligation against another
U
تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
mature obligation
U
تعهد حال
release from the obligation
U
ابراء ذمه متعهد
interstate obligation
U
الزامات بین الدول
To lay oneself under an obligation.
U
ریش گروگذاشتن
discharging from an obligation or a debt
U
ابراء ذمه
free
U
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free
U
رایگان سخاوتمندانه
free
U
روا
free
U
مجاز منفصل
free
U
رها
free
U
بطور مجانی ازادکردن
free
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
free
U
حرکت قایق در جلو باد
free
U
بازیگر ازاد
free in and out
U
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
You are free to go now.
U
اکنون آزادید بروید.
free-for-all
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all
U
مسابقه بین این اسبها
free
U
ترخیص کردن میدانی
free
U
ازاد
free
U
مطلق
free
U
مستقل
free
U
اختیاری مختار
free for all
U
زدوخوردهمگانی
free for all
U
داد وبیداد
having free will
U
فاعل مختار
free
U
جایز
free
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
i did that of my own free will
U
به میل خود
free will
U
اختیاری
i did that of my own free will
U
این کار را کردم
free will
U
طیب خاطر
free will
U
اختیار
free
<adj.>
U
دست و دلباز
free will
U
اراده ازاد
free will
U
ازادی اراده
free
U
موجود در دیسک یا حافظه
having free will
U
ازادکار
free
U
تحویل
free
U
مجانی
free
U
ازادکردن
free
U
بخشودن
free
U
فاقد
free
U
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free
U
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free
U
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free wheel
U
حرکت بدون رکاب زدن
free WAIS
U
گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free wheeling
U
بازی بدون نقشه قبلی
free vortex
U
گرداب ازاد
heart free
U
ازاد ازقید عشق
heart free
U
مبرا از عشق
free volume
U
حجم ازاد
free verse
U
شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free turbine
U
توربین ازاد
free trader
U
بدون گمرک
mean free path
U
مسافت ازاد متوسط
free zone
U
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free of expense
U
بیخرج
free zone
U
منطقه ازاد
free world
U
جهان ازاد
guns free
U
توپها اتش باختیار
leave someone free to
U
مخیر گذاشتن کسی
free with ones money
U
ولخرج
free wheeling
U
خلاصی
free wheeling
U
حالت خلاصی
free world
U
کشورهای غیرکمونیست
mean free for scattering
U
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
free zone
U
منطقه ازاد تجاری
free of particular average
U
معاف از خسارات جزئی
free play
U
بدون محدودیت
free position
U
روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free radical
U
رادیکال ازاد
free recall
U
یاداوری ازاد
free redical
U
بنیان ازاد
free rocket
U
موشک ازاد
free rocket
U
موشک غیر هدایت شونده
free rotation
U
چرخش ازاد
free safety
U
مدافع در منطقه ضعف
free sample
U
نمونه مجانی
free silver
U
مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating
U
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free play
U
لق
free play
U
ازاد
free play
U
بازی ازاد
free of tax
U
بدون مالیات
free on boand
U
فوب
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free on board
U
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on quay
U
تحویل دراسکله
free on quay
U
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on rail
U
تحویل در راه اهن
free on rail
U
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail
U
تحویل کالا روی قطار
free on truck
U
تحویل کالا روی کامیون
free oscillation
U
نوسان ازاد
free person
U
حر
free space
U
فضای ازاد
free space
U
فضای خالی
free spillweir
U
سرریز ازاد
free thinker
U
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinker
U
وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinkers
U
ازاد فکران
free thinkers
U
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free thinking
U
ازادی از قیود مذهب
free thought
U
وارستگی از مذهب
free thought
U
ازادی فکر لامذهب
free throw
U
پنالتی
free throw
U
پرتاب ازاد
free throw
U
پاس بدون مانع
free throw
U
پرتاب بدون مانع برای یار
free tower
U
برج ازاد
free swimming
U
قادر به شنا
free swimming
U
شناور
free surface
U
سطح ازاد
free spoken
U
رک گو
free spoken
U
ساده گو
free spoken
U
بی پرده
free spoken
U
بی محابا
free spokenness
U
رک گویی
free spokenness
U
ساده گویی
free spool
U
چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free stream
U
جریان ازاد
free support
U
تکیه گاه ازاد
free surface
U
سطح اب ازاد
free surface
U
مخازن ازاد اب
free tower
U
برج پرش ازاد
tax-free
<adj.>
U
معاف از مالیات
tax-free
<adj.>
U
بدون مالیات
Free Classicism
U
[سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
free from taxes
<adj.>
U
بدون مالیات
free rider
U
آدم انگل
free rider
U
آدم لاشخور
free rider
U
آدم مفت خور
barrier-free
U
بدون حائل
free from taxes
<adj.>
U
معاف از مالیات
Free Gothic
U
احیای سبک گوتیک
Free style
U
[سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
problem-free
<adj.>
U
بدون دردسر
trouble-free
<adj.>
U
بدون زحمت
problem-free
<adj.>
U
بدون زحمت
parallax-free
<adj.>
U
بدون اختلاف منظر
trouble-free
<adj.>
U
بدون دردسر
Free Tudor
U
[سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed,
<adj.>
U
دست و دلباز
postage-free
<adj.>
U
حمل رایگان
free shipping
<adj.>
U
حمل رایگان
postage-free
<adj.>
U
ارسال رایگان
free shipping
<adj.>
U
ارسال رایگان
postage-free
<adj.>
U
ارسال مجانی
free shipping
<adj.>
U
ارسال مجانی
parallax-free
<adj.>
U
بدون اختلاف در رویت
mean free path
U
مسافت ازاد میانگین
the free list
U
صورت کالای بی گمرک
to set free
U
ازادکردن
weapons free
U
جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com