English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
normal vector U بردار عمود
normal vector U بردار قائم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vector potential of a solenoidal vector U پتانسیل برداری بردارسولنئیدی
vector analysis [vector calculus] U حساب برداری [ریاضی]
vector U حامل
vector U برداری
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector U حامل بردار
vector U مسیر جهت
vector U مسیر ناوبری هواپیما
vector U خط پرتاب بمب یاگلوله
vector U بردار
vector U پردار
vector U راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
vector U مختصاتی که حاوی مقدار پایه و جهت است
vector U آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
vector U سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
vector U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vector U که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
vector U خط سیر
vector U شکل حروف در یک نوشتار رسم شده با کمک منحنی و خط وط.
normal U عادی
normal U بهنجار
normal U به هنجار
normal U میانه متوسط
normal U طبیعی
normal U معمولی
normal U عادی معمولی
normal U عمود
normal U نرمال
normal U قایم
normal U هنجار معمول
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
normal U روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
normal U قالب استاندارد برای فضای ذخیره سازی داده
normal U قائم
normal U متعارف بهنجار
normal U محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
normal U هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
vector display U نمایش برداری
vector field U میدان برداری
vector graphics U نگاره سازی برداری
vector pair U زوج برداری
vector power U توان برداری
vector processor U پردازنده برداری
vector product U حاصلضرب برداری
vector psychology U روانشناسی بردار نگر
vector quantity U کمیت برداری
vector quantities U اندازههای برداری
vector diagram U نمودار برداری
polar vector U بردار قطبی
poynting's vector U بردار پوینتینگ
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
radius vector U بردار شعاعی
radius vector U شعاع حامل
state vector U بردار حلات
state vector U بردار وضعیت
state vector U بردار حالت
vector analysis U تحلیل برداری
vector calculus U حساب برداری [ریاضی]
location vector U بردار مکان [ریاضی]
vector product U ضرب خارجی [ریاضی]
vector product U ضرب برداری [ریاضی]
vector space U فضای خطی [ریاضی]
basis vector U بردار پایه [ریاضی]
radius vector U بردار مکان [ریاضی]
position vector U بردار مکان [ریاضی]
vector sights U دوربینهای نشانه روی بمب دوربینهای جانبی
voltage vector U بردار ولتاژ
wave vector U بردار موج
wind vector U سمت باد
wind vector U جهت حرکت باد
vector space U فضای برداری [ریاضی]
Euclidean vector U بردار اقلیدسی [ریاضی]
vector field U میدان برداری [ریاضی] [فیزیک]
circulation of a vector U چرخه بردار
dope vector U بردار خصیصه نما
field vector U بردار میدان
flux of a vector U شاره بردار
initial vector U مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
interrupt vector U بردار وقفه
light vector U بردار نور
magnetic vector U بردار مغناطیسی
magnetization vector U بردار مغناطیس کنندگی
dope vector U خصیصه نما
burgers vector U بردار برگرز
lift vector U بردار برا
code vector U بردار رمز
dope vector U بردار
axial vector U بردار محوری
arthropod vector U کنه ارتروپود
arthropod vector U کنه خونخوار
normal distribution U توزیع نرمال
normal curve U منحنی بهنجار
normal curve U منحنی نرمال
normal distribution U توزیع بهنجار
normal force U نیروی عمودی
normal form U صورت هنجار
normal form U صورت عادی
normal acceleration U شتاب قائم
normal exit U درروی عادی
normal fault U گسل طبیعی
normal force U تلاش عمودی
normal charge U خرج معمولی توپ
normal band U نوار متعارفی
normal distribution U توزیع نرمال [ریاضی]
Can't you just say hello like a normal person? U نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
Now I'm back to normal. U حالا به حالت عادی برگشتم.
it is of a normal size U دارای اندازه عادی یا معمولی است
angle ti the normal U زاویه نرمال
normal acceleration U شتاب عمودی
normal axis U محور قائم
normal axis U محور عمودی
normal distribution U توزیع گوسی [ریاضی]
normal interval U فاصله معمولی صف
normal price U قیمت عادی
normal interval U فرمان از جلو نظام
normal termination U پایان عادی
normal profit U سود متعارف
normal profit U سود عادی
normal range U محدوده عادی
normal salt U نمک خنثی
normal school U دانش سرا
normal stress U تنش نرمال
normal school U دارالمعلمین
normal slump U درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
normal solution U محلول نرمال
normal state U حالت نرمال
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
normal good U کالای عادی
normal interval U از جلونظام
normal function U تابع بهنجار
normal maintenance U نگاهداری بهنجار
normal maintenance U محافظت عادی
normal good U کالای معمولی
normal opening U گشایش نرمال یا فرانسوی
normal hydrocarbon U هیدروکربن نرمال
normal permeability U نفوذپذیری معمولی
normal plane U توزیع نرمال
normal plane U صفحه قائم
normal price U قیمت متعارف
normal voltage U ولتاژ عادی
normal stress U تنش شاغولی
continuously set vector U عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
magnetic field vector U بردار میدان مغناطیسی
distance vector protocols U اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
vector graphics display U بردار نمایش گرافیکی
vector/waveform monitor U صفحهنمایشدیجیتالی
magnetic vector potential U پتانسیل بردار مغناطیسی
vector data aggregate U بردار اطلاعات مجتمع
normal error curve U منحنی خطای نرمال
normal distribution curve U منحنی توزیع نرمال
normal probability curve U منحنی بهنجار احتمال
normal boiling point U نقطه جوش متعارفی
normal energy level U تراز متعارفی
normal water level U تراز بهنجار اب
normal pool level U تراز بهنجار مخزن
normal zeeman effect U اثر بهنجار زیمان
normal sulphation of battery U سولفاتی شدن معمولی
normal zeeman splitting U شکافتگی بهنجار زیمان
normal temperature and pressure U شرایط متعارفی
normal temperature and pressure U شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
log normal distribution U لگاریتم توزیع عادی
normal freezing point U نقطه انجماد متعارفی
normal magnetization curve U خم مغناطیس پذیری معمولی
normal glow discharge U تخلیه تابناک متعارف
normal shock wave U موج ضربهای عمود
normal distribution curve U منحنی توزیع بهنجار
normal rate of return U نرخ بازده متعارف
normal temperature and pressure U شرایط استاندارد
normal bivariate distribution U توزیع دو متغیری نرمال
fallout wind vector plot U طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
in normal situations on public roads U در ترافیک معمولی خیابان
yield point at normal temperature U نقطه تسلیم در دمای بالا
machine wash in hot water at a normal setting U شستشوباماشیندرآبنرم وگرم
machine wash in warm water at a normal setting U شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com