English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nominal pitch U گام اسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nominal U کم قیمت
nominal U غیر واقعی
nominal value U قیمت واقعی سهم که روی ان نوشته شده
nominal value U قیمت اسمی سهمی
nominal value U ارزش اسمی
nominal U فاهری
nominal U جزئی
nominal U صوری
nominal U اسمی
nominal value U بهای اسمی
nominal value U قیمت اسمی
nominal value U مقدار اسمی
nominal U اعتباری
nominal filter U صافی به اندازه عبور معین
nominal frequency U فرکانس نامی
nominal horsepower U توان اسب اسمی دستگاه
nominal bandwidth U پهنای بانداسمی
nominal income U درامد اسمی
nominal length U طول نامی
nominal list U فهرست نامها
nominal bandwidth U پهنای باند نامی
nominal capital U سرمایه اسمی
nominal filter U صافی میکرونی
nominal cost U هزینه اسمی
nominal data U داده اسمی
nominal scale U مقیاس
nominal diameter U قطر نامی
nominal list U صورت اسامی
nominal load U بار خارجی اسمی
nominal diameter U قطر اسمی
nominal scale U شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
nominal senator U سناتور انتصابی
nominal size U اندازه اسمی
nominal size U اندازه نامی
nominal voltage U ولتاژ اسمی
nominal wage U مزد اسمی
nominal weapon U جنگ افزار هستهای که قدرت ان 02 کیلو تن باشد
nominal scale U مقیاس اسمی
nominal rating U کار اسمی
nominal price U بهای اسمی
nominal load U بار اسمی
nominal partner U شریک اسمی
nominal partner U شریکی که درسود و زیان شرکت سهیم نیست و فقط از اسمش استفاده میشود
nominal price U قیمت اسمی
nominal price U قیمت عادی
nominal interest rate U نرخ بهره اسمی
nominal gross national product U محصول ناخالص ملی اسمی
pitch in <idiom> U به چیزی پول یا کمک دادن
to pitch upon something U چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
to pitch into U زور اوردن به حمله کردن
to pitch in U جدادست بکارشدن
pitch upon U انتخاب کردن
pitch into U به خوراک حمله کردن
pitch in U شروع به خوردن غذاکردن
pitch in U با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch U زفت
pitch U شیب
pitch U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch U پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch U قیر
pitch U ضربت باچوگان نصب
pitch U ته مانده تقطیر
pitch U چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch U چادرزدن
pitch U خیمه زدن
pitch U تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch U میل
pitch U بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch U زمین بازی
pitch U زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch U بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch U گام سیم پیچی
pitch U قیر اندودکردن
pitch U قطران
pitch U تن صدا
pitch U سرازیری
pitch U زیر و بمی
pitch U نصب کردن
pitch U خیمه زدن برپاکردن
pitch U استوارکردن
pitch U جای شیب پلکان
pitch U نواک
pitch U دانگ صدا
pitch U زیروبمی صدا
pitch U طول طناب کوهنوردی
pitch U گام
pitch U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch U پرتاب کردن
pitch U درجه
pitch U تفاله قطران
pitch U توپ را زدن
pitch U اوج پرواز اوج
pitch U پرتاب
pitch U استقرار
pitch dark U سیاه
pitch dark U قیرگون
pitch diameter U قطر گام
pitch diameter U قطر جناح
pitch diameter U قطر پهلو
pitch line U مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pitch macadam U سنگریزه قیر
pitch of arch U خیز قوس
pitch dark U تاریک
track pitch U گام شیار درجه شیار
to queer the pitch for any one U نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
tooth pitch U گام دندانه
tooth pitch U گام شیار
track pitch U فاصله شیار
variable pitch U جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
winding pitch U گام سیم پیچی
perfect pitch U رجوع شود به pitch absolute
pitch wheel U چرخکوککردن
fever pitch U فوقالعادههیجانانگیز
To pitch a tent. U چادر زدن
pitch a tent <idiom> U چادرزدن
pitch-and-toss U شیر یا خط
pitch of spiral U پای پیچ
to pitch on one's head U از سر پرت شدن
pitch of arch U خیز طاق
pitch of poles U گام قطبها
pitch pine U کاج قیری
pitch pine U شجرالقطران
pitch resin U لبان شامی
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pitch speed U حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
pole pitch U گام قطب
reverse pitch U گام معکوس
rivet pitch U فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
standard pitch U گام استاندارد
theoretical pitch U گام تئوریک
character pitch U type elite
feathering pitch U گام فدر
full pitch U گام پر
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
geometric pitch U گام هندسی
grid pitch U گام شبکه
mineral pitch U اسفالت
mineral pitch U قیر معدنی
feed pitch U گام پیش بری
effective pitch U گام موثر
coil pitch U گام پیچک
cyclic pitch U گام دورانی
character pitch U تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
diameter pitch U قطر گام
diametral pitch U گام قطری
dot pitch U فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
character pitch U pica
dot pitch U درجه نقطه
base pitch U فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
back pitch U گام خور پیچک
pitch and toss U نوعی بازی شیر یاخط
pitch control U کنترل گام ملخ
pitch coal U ذغال سنگ قیری
pitch circle U دایره گام
pitch cap U کلاه زفت
pitch and toss U بازی بیخ دیواری
pitch altitude U زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch a yarn U قصه گفتن
pitch black U خیلی سیاه
pitch control U کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch control U کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
fractional pitch U گام کسری
absolute pitch U زیر و بمی مطلق
pitch-black U خیلی سیاه
pitch-black U قیرگون
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch black U قیرگون
pitch of armature winding U گام پیچک
coal tar pitch U قیر ذغال سنگ
coal tar pitch U قیر قطران ذغال سنگ
collective pitch control U کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
controllable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
adjustable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
cyclic pitch control U کنترل گام دورانی
fixed pitch propeller U ملخ با گام ثابت
straight run pitch U تفاله اولین تقطیر
tough pitch copper U مس چقرمه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com