English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 13 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neighbourly feelings U احساسات همسایگی همدردی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neighbourly U در خور همسایه
neighbourly U همسایه وار
neighbourly U دوستانه
neighbourly U مهربان معاشر
feelings U احساس
feelings U حس
wounded feelings U رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
philanthropic feelings U احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
hard feelings <idiom> U عصب وخشم
my words hurt his feelings U سخنان من باو بر خورد سخنان من قلب او را جریحه دار کرد
his words injured my feelings U سخنایش بمن برخورد سخنانش احساسات مراجریحه دار کرد
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com