English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
motion pictures U سینما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pictures U کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
pictures U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures U الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
the pictures U سینما
pictures U حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures U و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
pictures U تصویر چاپ شده یا رسم شده از شی یا صحنه
pictures U دیدن شی یا صحنه
the pictures U تصاویرمتحرک
the pictures U تصویرهای جنبنده
pictures U ارسال تصویر روی خط تلفن
pictures U تصویر
pictures U عکس
pictures U منظره
pictures U سینما با عکس نشان دادن
pictures U روشن ساختن
pictures U نقاشی کردن
pictures U تصور وصف
pictures U مجسم کردن
the pictures on the wall U عکس ها
four pictures test U ازمون چهار تصویر
pornographic pictures U صور قبیحه
blacky pictures U تصویرهای بلاکی
the pictures on the wall U ی روی دیوار
moving pictures U تصویرهای متخرک تصویرهای جنبنده
moving pictures U سینما
incomplete pictures test U ازمون تصویرهای ناقص
To take pictures. To photograph. To film. U عکس انداختن
motion U پیشنهادکردن
motion U حرکت
motion U تکان
motion U جنبش
motion U جنب وجوش
motion U پیشنهاد
motion U طرح دادن
motion U اشاره کردن
to put in motion U بکار انداختن
to put in motion U راه انداختن
to set in motion U راه انداختن
to set in motion U بجریان انداختن به جنبش اوردن
transitional motion U حرکت انتقالی
rotational motion U حرکت چرخشی
to put in motion U در جنبش دراوردن
to make a motion U پیشنهاد کردن بر ان شدن
to make a motion U اشاره کردن
translational motion U حرکت انتقالی
retrograde motion U حرکت رجعی
simple motion U حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
set in motion U راه انداختن
rotary motion U حرکت دایرهای
to put in motion U بحرکت در اوردن
uniform motion U حرکت متشابه
To set in motion. U بحرکت ؟ رآوردن
to decide on a motion U در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
to carry a motion U پیشنهادی را اجرا کردن
motion [politic] U پیشنهاد
equation of motion U معادله حرکت [فیزیک]
slow-motion U برپیچسرخورنده
slow motion U کند نمایی
slow motion U حرکت کند
upward motion U حرکت رو به بالا
vibrational motion U حرکت راتعاشی
vortex motion U حرکت گردابی
wave motion U حرکت موجی
wave motion U حرکت موج
wave motion U انتشار موج
slow motion U کند
slow motion U کند جنبی
apparent motion U حرکت فاهری
equations of motion U معادلات حرکت
forward motion U جنبش پیشرو
harmonic motion U الحان مرکب
harmonic motion U اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
harmonic motion U حرکت هماهنگ
helicoidal motion U حرکت پیچی یا مارپیچی
motion analysis U تحلیل حرکات
motion analysis U تجزیه حرکت
motion study U حرکت پژوهی
drift motion U حرکت سوقی
disrotatory motion U چرخش ناهمسو
ballistic motion U حرکت پرتابی
circular motion U حرکت مستدیر
motion picture U سینما
circular motion U حرکت دایرهای
circular motion U حرکت گردشی
compound motion U حرکت مرکب
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
conrotatory motion U چرخش همسو
constant of motion U ثابت حرکت
motion study U مطالعه ی حرکت
motion study U تحرک سنجی
oscillatory motion U نوسان
proper motion U حرکت خاص
oscillatory motion U جنبش تاب وار
oscillating motion U حرکت نوسانی
nonliner motion U حرکت غیرخطی
polar motion U وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
range of motion U دامنه حرکت
sampling in motion U نمونه برداری در حال انتقال
relative motion U حرکت نسبی
perpetual motion U حرکت دائم
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
simple harmonic motion U حرکت نوسانی ساده
newton's laws of motion U قوانین نیوتون
slow motion picture U تصویر با حرکت اهسته
to carry a motion by acclamation U درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
time and motion study U بررسی زمان و حرکت
laws of motion of capitalism U قوانین حرکت سرمایه داری
lagrange's equations of motion U معادلات حرکت لاگرانژ
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
perpetual motion machine U ماشین خودکار دائمی
perpetual motion machine U ماشین با حرکت دائم
horizontal motion lock U دستهتنظیمافقی
damped harmonic motion U حرکت هماهنگ میرا
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتن
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتون
main motion [at a party conference etc.] U دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
transmission of the rotary motion to the rotor U ناقلحرکتدواریبهقسمتگردندهماشین
steady state wave motion U حرکت موجی پایا
To get things moving. To set the wheels in motion. U کارها راراه انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion. U کارها را بجریان انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com