Perdic | molding pressure | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	molding pressure U	فشار قالب
	molding pressure U	فشار پرس

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	To bring pressure to bear . To exert pressure . U	فشار خون دارد
	To bring pressure to bear . To exert pressure . U	اعمال فشار کردن
	molding U	قالبگیری
	injection molding U	قالبگیری تزریقی
	belt molding U	زه روکوب اتومبیل
	boxless molding U	تکنیک فرم دهی بدون جعبه
	compression molding U	ریخته گری فشاری
	compression molding U	قالبگیری فشاری
	cast molding U	قالبگیری ریخته گری
	sell molding U	قالب گیری پوستهای
	molding operation U	قالب کاری
	bed molding U	گچ بری و تزئینات نزدیک سقف
	loam molding U	قالبریزی شنی
	injection molding U	ریخته گری تزریقی
	loam molding U	قالب گیری ماسهای
	transfer molding U	قالب ریزی انتقالی
	molding box U	جعبه قالب گیری
	molding machine U	دستگاه قالب گیری
	molding operation U	فرم کاری
	molding sand U	ماسه قالب گیری
	molding shop U	کارگاه قالب گیری
	template molding U	قالب گیری شابلونی
	hand molding U	قالبریزی دستی
	transfer molding U	ریخته گری انتقالی
	shell molding process U	فرایند قالب گیری پوستهای
	comppression molding compound U	قالب گیری تراکمی
	compression molding compound U	قالب گیری تراکمی
	loam molding shop U	قالب گیری ماسهای
	hand molding shop U	قالبریزی دستی
	green sand molding U	قالب ریزی تر
	dry sand molding U	قالبریزی ماسهای خشک
	croning molding process U	فرایند قالب گیری کرونینگ
	core molding machine U	دستگاه ریخته گری هسته
	compression molding process U	فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
	shell molding machine U	دستگاه قالب گیری پوستهای
	plate molding shop U	مدلسازی
	jar ram molding machine U	دستگاه قالبریزی حرفهای
	shell molding type foundry U	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
	hand operated molding machine U	دستگاه قالبریزی دستی
	molding sand preparation plant U	واحد تهیه ماسه قالب گیری
	pressure U	فشردن مضیقه
	pressure U	فشار هوا
	pressure U	بار
	f.pressure U	فشارمایع
	pressure U	سنگین
	pressure U	مشقت
	pressure from outside U	فشار از بیرون [خارج]
	pressure U	فشار
	pressure U	بار سنگین مصائب وسختیها
	pressure device U	ماسوره فشاری
	pressure device U	عامل فشاری مین
	pressure cabin U	بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
	pressure drop U	افت فشار
	pressure face U	سمت فشار
	pore pressure U	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
	pore pressure U	فشار درونی
	pressure fraction U	کسر فشاری
	pitot pressure U	فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
	pressure adjustment U	تنظیم فشار
	pressure altitude U	ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
	pressure cabin U	هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
	pressure casting U	قطعه ریخته گری فشاری
	pressure cook U	دیگ زودپز
	pressure cook U	دردیگ زودپزپختن
	pressure breathing U	تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
	pressure cook U	تحت فشار پختن
	pressure curve U	منحنی فشار
	pressure front U	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
	pressure curve U	خم فشار
	pressure balance U	فشارسنج
	pressure above the atmosphere U	فشار بالای جو
	pitot pressure U	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
	low pressure U	سهل العبور
	low pressure U	فشار خفیف
	low pressure U	فشار کم
	loss of pressure U	افت فشار
	group pressure U	فشار گروهی
	pressure gage U	فشارسنج
	kinetic pressure U	فشار سینتیک
	internal pressure U	فشار درونی
	intermediate pressure U	فشار متوسط
	intake pressure U	فشار ورودی
	low pressure U	منطقه کم فشار
	swelling pressure U	فشار در اثر ازدیاد حجم
	piston pressure U	فشار پیستون
	partial pressure U	فشار جزیی
	partial pressure U	فشار جزئی
	partial pressure U	فشار جرئی یا سهمی
	lateral pressure U	فشار جانبی
	osmotic pressure U	فشار اسمزی
	oil pressure U	دستگاه اندازه گیری فشار روغن
	oil pressure U	فشارسنج روغن
	to be under deadline pressure U	عجله داشتن
	mean effective pressure U	فشار موثر متوسط
	manifold pressure U	فشار گازگاه
	pressure gauge U	فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
	pressure cookers U	دیگ زودپز
	static pressure U	فشار ثابت هوا
	starting pressure U	فشار استارت
	pressure dial U	درجهفشار
	pressure plate U	صفحهنگهدار
	sound pressure U	فشار صوت
	social pressure U	فشار اجتماعی
	pressure screw U	پیچفشرده
	pressure tube U	لولهفشار
	pressure vessel U	فرف
	pressure vessel U	فشار
	reservoir pressure U	فشار مخزن
	reduced pressure U	فشار کاهیده
	reacted pressure U	فشار واکنش شده
	radiation pressure U	فشار تشعشع
	static pressure U	فشار ایستایی
	systolic pressure U	فشارخون انقباضی
	pressure control U	کنترلفشار
	wind pressure U	فشار باد
	wheel pressure U	فشار چرخ
	wave pressure U	فشار حاصل از موج
	water pressure U	فشار اب
	vapour pressure U	فشار بخار اب
	vapor pressure U	فشار بخار
	uplift pressure U	فشار بالابرنده
	pressure bar U	قسمتفشار
	pressure change U	تغییراتفشار
	total pressure U	فشار کل
	to bear pressure upon U	فشار اوردن بر
	tire pressure U	فشار هوای لاستیک
	water under pressure U	آبتحتفشار
	pulse pressure U	فشار نبض
	pressure welding U	جوشکاری فشاری
	pressure sense U	حس فشار
	pressure regulator U	شیر فشار شکن
	pressure regulator U	شیر تنظیم
	pressure points U	نقطههای گیرنده فشار
	pressure of speech U	فشار تکلم
	pressure lubrication U	دستگاه روغنکاری فشاری
	pressure lamp U	چراغ تلمبهای
	pressure hull U	بدنه ضد فشار
	pressure head U	ارتفاع فشار
	pressure gradient U	گرادیان فشار
	pressure of time U	فشار زمانی
	pressure gaverner U	تنظیم کننده فشار
	pressure gaverner U	ناطم فشار
	sense of pressure U	حس فشار
	pressure suit U	لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
	pressure welding U	جوش فشاری
	pressure weldable U	قابل جوشکاری فشاری
	pressure weld U	جوش دادن فشاری
	pressure wave U	موج فشار
	pressure transducer U	مبدل فشار
	pressure tendency U	گرایش فشار
	pressure taping U	انشعاب فشار سنجی
	pressure sweeping U	روبیدن فشاری
	pressure surface U	سطح پیزومتریک
	pressure surface U	سطح فشار
	The pressure of the atmosphere U	فشار جو ؟( اتمسفر )
	He always works best under pressure . U	اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
	partial pressure U	[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
	time pressure U	فشار زمانی
	pressure gauge U	فشارسنج
	initial pressure U	فشار ابتدایی
	gage pressure U	فشار گیج
	earth pressure U	فشار خاک
	barometric pressure U	فشار هوا
	earth pressure U	رانش خاک
	earth pressure U	فشار حاصل از خاک
	soil pressure U	رانش خاک
	dynamic pressure U	فشار پویا
	dynamic pressure U	فشار محرکه درونی
	dynamic pressure U	فشار دینامیکی
	barometric pressure U	فشار جو
	barometric pressure U	فشار بارومتری
	economic pressure U	فشار اقتصادی
	edge pressure U	فشار لبه
	seepage pressure U	فشار روان ابی
	back pressure U	فشار مخالف جریان اصلی درسیستمهای بسته سیالات
	back pressure U	پی فشار
	flow pressure U	فشار روان ابی
	external pressure U	فشار برونی
	external pressure U	فشار خارجی
	excess pressure U	فشار اضافی
	back pressure U	فشار متقابل
	equilibrium pressure U	فشار تعادلی
	vapor pressure U	فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
	effective pressure U	فشار موثر
	discharge pressure U	فشار تخلیه
	direct pressure U	تعاقب کردن مستقیم دشمن
	constant pressure U	فشار ثابت
	bearing pressure U	فشار یاطاقان
	compression pressure U	فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
	collapse pressure U	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
	blast pressure U	فشار کوره بلند
	boost pressure U	فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
	centre of pressure U	مرکز فشار
	center of pressure U	مرکز فشار
	brake pressure U	نیروی ترمز
	cabin pressure U	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
	bearing pressure U	فشار بردگاهی
	bearing pressure U	فشار تکیه گاهی
	direct pressure U	فشار مستقیم
	differential pressure U	اختلاف فشار بین دو سیستم یادو حجم