Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
immediate mission
U
ماموریت فوری هوایی
specified mission
U
ماموریت تصریحی
immediate mission
U
تک فوری هوایی
mission
U
وابسته به ماموریت
mission
U
بماموریت فرستادن
mission
U
هیات
mission
U
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
mission
U
ماموریت
mission
U
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
mission
U
رسالت
mission
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
head of the mission
U
رئیس هیات اعزامی
fire mission
U
ماموریت اتش
financial mission
U
هئیت مامورین مالی
mission time
U
مدت ماموریت
diplomatic mission
U
هیئت سیاسی
mission type
U
حاوی ماموریت
end of mission
U
ماموریت تمام
mission ready
U
اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
mission objectives
U
هدفهای ماموریت
mission mast
U
دکل سوم کشتی
mission load
U
بار مبنای عملیاتی
mission load
U
اماد عملیاتی
mission essential
U
ضروری برای انجام ماموریت
mission essential
U
حیاتی از نظر انجام ماموریت
mission critical
U
برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
mission call
U
درخواست پشتیبانی هوایی کردن
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
mission ready
U
هواپیمای اماده برای پرواز
implied mission
U
ماموریت استنتاجی
mission type
U
متضمن ماموریت
search mission
U
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
mission ready
U
اماده پرواز
surface mission
U
پدافندزمینی با توپخانه پدافندهوایی در نقش زمینی
air mission
U
ماموریت هوایی
mission critical
U
که شرکت شما به آن بستگی دارد
primary mission
U
ماموریت اصلی
political mission
U
ماموریت سیاسی
political mission
U
هیئت سیاسی
call mission
U
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
surface mission
U
ماموریت دفاع زمینی
close support mission
U
ماموریت پشتیبانی نزدیک
action mission ship
U
ناو اماده
action mission ship
U
guardship ,dutyship : syn
aircraft mission equipment
U
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
at my request
U
مطابق با تقاضای من
by request
U
بنا بر خواسته
[میل]
on request
U
وقتی که درخواست بشود
at the request of
U
به خواهش
[به درخواست]
on request of which
[at his request]
U
به درخواست او
to g. any one's request
U
درخواست کسیراپذیرفتن
request
U
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
at the request of
U
برحسب
request
U
تقاضا خواسته
request
U
خواستار شدن
request
U
تمناکردن
request
U
تقاضا کردن درخواست کردن
request
U
تقاضا
request
U
تقاضا برای چیزی
request
U
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
request
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request
U
درخواست
request
U
درخواست می کنم
d. of a request
U
عدم قبول خواهش
d. of a request
U
در درخواست
at the request of
U
تقاضای
at the request of
U
بخواهش
request
U
خواهش
request stop
U
ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
REQUEST STOP
U
ایستگاه درخواستی
My money request to him
U
طلب من از او
[مرد]
I
[O]
request
[IORQ]
U
درخواست داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
to grant a request
U
درخواستی را اعطا کردن
Thank you for the confirmation of your request!
U
از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
work request
U
برگ درخواست انجام کار برگ کار
to request the company of:
U
حضور کسی را خواستن
request mast
U
از طریق سلسله مراتب
request mast
U
گزارش از طریق سلسله مراتب
request for quotation
U
تقاضا برای اعلام قیمت
request for quotation
U
استعلام بها
request for proposal
U
تقاضا برای پیشنهاد
request for discharge
U
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
letters of request
U
rogatory
i humbly request that
U
خواهش عاجزانه دارم که ...
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
request signal
U
علامت درخواست
to request issuance
U
تقاضای صدور کردن
to be in great request
U
زیادمورد احتیاج بودن
to be in great request
U
مورد احتیاج زیاد بودن
supervisor request
U
درخواست نافر
request to send
U
تقاضای ارسال
request time out
U
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
request substitution
U
تقاضای تعویض
by popular
[demand]
request
U
درخواست توده پسند
initial fire request
U
درخواست ابتدایی اتش
His request was in the nature of a command.
U
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
To swallow ones pride and request someone (to do something).
U
نزد کسی رو انداختن ( تقاضایی کردن )
request for price quotation
U
درخواست مظنه قیمت
input
[output]
request
U
درخواست داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
divorce granted at the a woman's request
U
طلاق خلع
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...