Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
minimum clearance
U
حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
minimum
U
کمترین
minimum
U
مینیموم
minimum
U
سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
minimum
U
کوچکترین مقدار چیزی
at a
[the]
minimum
<adv.>
U
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
the minimum value
U
law by prescribed stolengoods of نصاب در مال مسروقه
minimum
U
مینیمم
minimum
U
دست کم
minimum
U
حداقل کمینه
minimum
U
کهین
minimum
U
حداقل
minimum
U
کمینه
minimum price
U
حداقل قیمت
minimum price
U
کمترین قیمت
minimum mortality
U
حداقل مرگ و میر
minimum mortality
U
کمینه مرگ و میر
minimum flow
U
اب کاستی
minimum elevation
U
حداقل درجه مربوط به مانع
minimum elevation
U
حداقل ارتفاع لوله
double minimum
U
جفت کمینه
minimum elevation
U
حداقل درجه
minimum down payment
U
حداقل میزان پیش پرداخت
global minimum
U
حداقل مطلق
minimum range
U
حداقل برد
minimum range
U
حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
minimum size
U
اندازه حداقل
We'll need 10 years at a
[the]
minimum.
U
ما کمکمش به ۱۰ سال
[برای این کار]
نیاز داریم.
minimum charge
U
حداقل هزینه
minimum charge
U
حداقل قیمت
minimum thermometer
U
حداقلمیزانحرارت
relative minimum
U
حداقل نسبی
relative minimum
U
می نیمم نسبی
minimum wage
U
حداقل دستمزد
single minimum
U
تک کمینه
minimum energy orbit
U
مدار انرژی می نیمم
minimum subsistence level
U
سطح حداقل معیشت
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum stock level
U
حداقل
minimum standard of living
U
حداقل سطح زندگی
minimum stock level
U
موجودی
minimum durability date
[MDD]
U
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
clearance
U
ترخیص
clearance
U
تصفیه
clearance
U
تهاتر
clearance
U
مفاصا
clearance
U
بازی
clearance
U
فضای بازی
clearance
U
هوا فضای خالی فاصله
clearance
U
مجوز دستیابی به یک فایل
clearance
U
ترخیص گمرکی
clearance
U
فاصله
clearance
U
فضای بیکار
clearance
U
برداشتن مانع
clearance
U
گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
clearance
U
ترخیص کالا ازگمرک
clearance
U
اختیار
clearance
U
تولرانس
clearance
U
فاصله باز
clearance
U
صلاحیت
clearance
U
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
clearance
U
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
clearance
U
تعیین صلاحیت کردن
clearance
U
اجازه زدودگی
security clearance
U
تایید صلاحیت کردن
site clearance
U
تخلیه کارگاه
clearance rate
U
نواخت مین روبی
security clearance
U
داشتن صلاحیت خدمتی
security clearance
U
برگ عدم سوء پیشینه
security clearance
U
تاییدصلاحیت
clearance inwards
U
ورود کشتی به محوطه گمرک
road clearance
U
انضباط و نظم حرکت در جاده
road clearance
U
تخلیه کردن جاده
road clearance
U
تخلیه جاده
clearance inwards
U
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
terrain clearance
U
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
clearance in ward
U
گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
clearance capacity
U
فرفیت تخلیه بار
clearance sale
U
فروش به منظور تصفیه حراج
clearance sales
U
فروش به منظور تصفیه حراج
clearance capacity
U
فرفیت تخلیه بار اسکله
clearance diagram
U
قواره
clearance fit
U
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
clearance from obligation
U
برائت ذمه
clearance inwards
U
مجوز ورود کشتی
valve clearance
U
لقی سوپاپ
tooth clearance
U
بازی دندانه
presumption of clearance
U
فرض برائت درامور مدنی
presumption of clearance
U
اصل برائت
certificate of clearance
U
مفاصا حساب
excess clearance
U
تولرانس زیاده از حد
fitting clearance
U
بازی مناسب
flight clearance
U
اجازه پرواز
flight clearance
U
تعیین امنیت پرواز
clearance diving
U
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
approach clearance
U
اجازه فرود
mine clearance
U
مین روبی کردن
height clearance
U
ارتفاع مجاز
approach clearance
U
اجازه تقرب
customs clearance
U
ترخیص از گمرک
crest clearance
U
بازی نوک پیچ
clearance outwards
U
مجور خروج کشتی پس ازبارگیری
minus clearance
U
تولرانس منفی
overhead clearance
U
حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
clearance outwards
U
مجوز خروج کشتی
clearance papers
U
اسناد خروج کشتی از بندر
clearance angle
U
زاویه ازاد
clearance rate
U
نواخت جمع کردن مین
clearance space
U
چاک
clearance volume
U
کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
mine clearance
U
پاک کردن مین
hot valve clearance
U
فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
air traffic control clearance
U
اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
bankers automated clearance system
U
سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com