Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mercy seat
U
سرپوش رحمت
mercy seat
U
تخت خدا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
at the mercy of
U
در اختیار دستخوش
mercy
U
لطف
mercy
U
امان
mercy
U
شفقت
mercy
U
بخشش مرحمت
mercy
U
رحم
mercy
U
رحمت
to crv for mercy
U
دادزدن
the quality of mercy
U
صفت رحم یارحمت
mercy killings
U
رجوع شود به euthanasia
to crv for mercy
U
دادرس
to crv for mercy
U
خواستن امان اوردن
for mercy sake
U
برای خاطر خدا
mercy killing
U
رجوع شود به euthanasia
loaded with god's mercy
U
غرق
loaded with god's mercy
U
رحمت خدا
seat
U
نشیمنگاه مسند
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
seat
U
نیمکت
take your seat
U
بنشینیدسرجای خودتان
Is this seat taken?
U
آیا این صندلی گرفته شده است؟
seat
U
صندلی
seat
U
جا
please take a seat
U
خواهش میکنم بفرمایید
Have a seat, please!
U
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Have a seat, please!
U
خواهش میکنم بفرمایید !
seat
U
وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat
U
جایگزین ساختن
seat
U
پایه
seat
U
مرکز مقر
seat
U
محل اقامت
seat
U
جایگاه نشاندن
seat
U
نشیمنگاه
seat
U
مقر
seat
U
سکوی استقرار
seat
U
قسمت میانی زین اسب
seat
U
حرکت تعادلی
seat
U
سرین
seat
U
کفل
country seat
U
خانهی اربابی
commander's seat
U
صندلیفرمانده
dual seat
U
زینموتور
to induct into a seat
U
در جایی برقرار کردن
valve seat
U
نشیمنگاه سوپاپ
double seat
U
صندلیدونفره
country seat
U
خانهی بزرگ روستایی
captain's seat
U
محلنشستنکاپیتان
bench seat
U
صندلیاتومبیل
adjustable seat
صندلی متحرک
single seat
U
صندلییکنفره
parliamentary seat
U
صندلی مجلسی
ejector seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
first officer's seat
U
صندلیخلباناول
keay seat
U
جا خار
parliamentary seat
U
جای مجلسی
to resign one's seat
U
از جای مجلسی خود کناره گرفتن
book a seat
U
جا رزرو کردن
ejection seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
a seat by the window
U
یک صندلی کنار پنجره
take a back seat
<idiom>
U
پذیرش پستترین مقام
rear seat
U
صندلیعقب
reel seat
U
جایگاهقرقره
seat back
U
پشتیصندلی
seat cover
U
پوششصندلی
seat stay
U
نگهدارندهصندلی
seat tube
U
تیوپصندلی
Where is my seat(place)
U
جای من کجاست ؟
on the edge of one's seat
<idiom>
U
ناآرام بودن
seat-belt
U
کمربند صندلی هواپیما
drive's seat
U
صندلی راننده
ejection seat
U
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
folding seat
U
صندلی تاشو
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat
U
صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat
U
حکومت نشین
governor's seat
U
حاکم نشین
he lost the seat
U
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat
U
دوباره بوکالت برگزیده نشد
county seat
U
مرکز بخشداری
classical seat
U
وضع بدنی سوارکار روی زین
bridge seat
U
پاشنه پل
seat-belts
U
کمربند صندلی هواپیما
bucket seat
U
صندلی یکنفری
hot seat
U
صندلی برقی
hot seat
U
صندلی الکتریکی
window seat
U
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
seat belt
U
کمربند صندلی هواپیما
back seat
U
صندلی عقب اتومبیل
box seat
U
صندلی لژ
bridge seat
U
تکیه گاه
hiking seat
U
تهته اتکای خم شونده در قایق
judgement seat
U
دادگاه
seat of government
U
مقر حکومت
straddle seat
U
تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
sliding seat
U
نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
seat of settlement
U
محل نشست ساختمان
seat of the pants
U
استفاده از تجربه
seat bars
U
میلههای تکیه گاه
seat angle
U
نبشی نشیمن
primer seat
U
مقر چاشنی
the seat of pain
U
جای درد
the seat thought
U
مرکز اندیشه یا فکر
jump seat
U
صندلی تا شو
pillion seat
U
جای اضافی در موتور سیکلت
the seat of pain
U
موضع درد
love seat
U
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
key seat
U
جاخار
key seat
U
شیار خار
back-seat drivers
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat insert
U
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
back-seat driver
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat grinder
U
دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
valve seat reamer
U
جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
back-seat drivers
U
آدم فضول
back-seat driver
U
آدم فضول
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
flat racing seat
U
خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
fly by the seat of one's pants
<idiom>
U
دست تنها
Keep a free(an empty)seat for me.
U
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
valve seat wrench
U
دریچهآچارپایه
You are a back seat drive.You are on the sidelines.
U
کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat-belt warning light
U
چراغهشدارکمربندایمنی
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com