Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mechanical mouse
U
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
mechanical mouse
U
mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
esuoM ای که به کارت مخصوص وصل شده به باس کامپیوتر وصل است
mouse
U
esuoM ای که به پورت سری PC وصل است و داده مختصات را از طریق پورت سریال منتقل میکند
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouse
U
مقابل حساسیت Mouse
mouse
U
خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
mouse
U
که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouse
U
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
mouse
U
موش
mouse
U
ماوس
mouse
U
حرکت میکند
mouse
U
برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
mouse
U
فلش کوچک ری صفحه نمایش که با حرکت mouse
mouse
U
موش خانگی
mouse
U
موش گرفتن
mouse
U
جستجو کردن
mouse
U
بند پیچ کردن
mouse
U
که از mouse و نه صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند
mouse deer
U
اهوی ختا
field mouse
U
موش صحرائی
flitter mouse
U
شبکور
flitter mouse
U
شب پره
flying mouse
U
موش خرمای پرداراسترالیایی
harvest mouse
U
یکجورموش که درساقههای گندم لانه میکند
harvest mouse
U
موش خرمن
bus mouse
U
ماوس خطی
meadow mouse
U
موش پنسیلوانی
mouse trap
U
تله موش
bus mouse
U
ماوس گذری
as timid as a mouse
<idiom>
U
مثل موش
[ترسو]
cordless mouse
U
موشی بی سیم
[کامپیوتر]
cordless mouse
U
ماوس بی سیم
[کامپیوتر]
cordless mouse
U
موشواره بی سیم
[کامپیوتر]
mouse ear
U
گل مرا فراموش مکن
mouse button
U
دکمه ماوس
mouse trap
U
نوعی جنگ افزار ضدزیردریایی
serial mouse
U
ماوس ترتیبی
The cat ate the whole mouse.
U
گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
left handed mouse
U
تشخیص Mouse به طوری که کار دو دگمه از پیش مشخص شده است
The mouse was unable to get into the hole , yet it.
<proverb>
U
موش توى سورخ نمى رفت جاروب هم به دمش بست .
play cat and mouse with someone
<idiom>
U
موش و گربه بازی کردن
to be
[as]
poor as a church mouse
<idiom>
U
بیش از اندازه تنگدست بودن
as poor as a church mouse
U
مثل گدای شب جمعه
[فقیر]
mechanical
U
مکانیکی
mechanical
U
فنی
mechanical
U
مربوط به ماشین ها
mechanical
U
ماشینی
mechanical
U
غیر فکری
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
U
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
Though thy enemy seen a mouse , yet watch him like.
<proverb>
U
گر چه دشمنت موش است او را شیر بین .
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive.
U
او
[مرد]
با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
mechanical analysis
U
تجزیه مکانیکی خاک
mechanical pencil
U
دماسنجگوشت
mechanical connections
U
اتصالاتمکانیکی
mechanical translation
U
ترجمه مکانیکی
mechanical welding
U
جوشکاری ماشینی
mechanical advantage
U
مزیت مکانیکی
mechanical translator
U
مترجم ماشینی
mechanical aptitude
U
استعداد فنی
mechanical shovel
U
اتود
mechanical stage
U
پایهمکانیکی
mechanical equilibrium
U
تعادل مکانیکی
[فیزیک]
[مهندسی]
mechanical equilibrium
U
تعادل استاتیک
[فیزیک]
[مهندسی]
mechanical disadvantage
U
نیرو گیری
mechanical engineering
U
مهندسی مکانیک
mechanical watch
U
بیلمکانیکی
mechanical variometer
U
وریالکتریکی
mechanical translation
U
ترجمه ماشینی
mechanical drawing
U
ترسیم مکانیکی
mechanical powers
U
غرغره چرخ
mechanical efficiency
U
کارایی مکانیکی
mechanical energy
U
انرژی مکانیکی
mechanical powers
U
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
mechanical percentage
U
حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
mechanical move
U
حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
mechanical engineer
U
مهندس مکانیک
mechanical engineer
U
مکانیک دان
mechanical de icing
U
یخ زدایی مکانیکی
mechanical language
U
زبان ماشینی
mechanical powers
U
گوه
mechanical efficiency
U
بازده مکانیکی
mechanical press
U
پرس
mechanical efficiency
U
راندمان مکانیکی
mechanical sweep
U
مین جمع کنی باوسایل مکانیکی
mechanical sweep
U
مین جمع کردن به طریقه خودکار
mechanical stimulation
U
تحریک مکانیکی
mechanical stabilization
U
تثبیت مکانیکی
mechanical stabilization
U
استوارسازی مکانیکی
mechanical sawmill
U
اره خودکار
mechanical resolution
U
تراکم مکانیکی
mechanical properties
U
خواص مکانیکی
mechanical production
U
تولید ماشینی
mechanical equipment
U
تجهیزات مکانیکی
mechanical energy reservoir
U
منبع انرژی الکتریکی
mechanical equivalent of heat
U
هم ارز مکانیکی گرما
mechanical data processing
U
پردازش داده مکانیکی
bennett test of mechanical
U
Comprehension
bennett test of mechanical
U
ازمون درک فنی بنت
mechanical stage control
U
کنترلپایهمکانیکی
mechanical time fuze
U
ماسوره زمانی
mechanical time fuze
U
ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
transformation of mechanical work into electricity
U
انتقالکارمکانیکیبهالکتریسیته
mac quarrie test for mechanical ability
آزمون توانایی فنی مک کواری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com