English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mechanical U مکانیکی
mechanical U مربوط به ماشین ها
mechanical U فنی
mechanical U غیر فکری
mechanical U ماشینی
mechanical equipment U تجهیزات مکانیکی
mechanical language U زبان ماشینی
mechanical mouse U وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
mechanical mouse U mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
mechanical move U حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
mechanical percentage U حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
mechanical powers U نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
mechanical powers U غرغره چرخ
mechanical powers U گوه
mechanical press U پرس
mechanical engineering U مهندسی مکانیک
mechanical engineer U مهندس مکانیک
mechanical energy U انرژی مکانیکی
mechanical engineer U مکانیک دان
mechanical welding U جوشکاری ماشینی
mechanical advantage U مزیت مکانیکی
mechanical analysis U تجزیه مکانیکی خاک
mechanical aptitude U استعداد فنی
mechanical de icing U یخ زدایی مکانیکی
mechanical disadvantage U نیرو گیری
mechanical efficiency U راندمان مکانیکی
mechanical efficiency U بازده مکانیکی
mechanical efficiency U کارایی مکانیکی
mechanical production U تولید ماشینی
mechanical properties U خواص مکانیکی
mechanical resolution U تراکم مکانیکی
mechanical translation U ترجمه مکانیکی
mechanical translator U مترجم ماشینی
mechanical equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
mechanical connections U اتصالاتمکانیکی
mechanical pencil U دماسنجگوشت
mechanical shovel U اتود
mechanical stage U پایهمکانیکی
mechanical variometer U وریالکتریکی
mechanical watch U بیلمکانیکی
mechanical equilibrium U تعادل استاتیک [فیزیک] [مهندسی]
mechanical translation U ترجمه ماشینی
mechanical stimulation U تحریک مکانیکی
mechanical sawmill U اره خودکار
mechanical stabilization U استوارسازی مکانیکی
mechanical sweep U مین جمع کنی باوسایل مکانیکی
mechanical sweep U مین جمع کردن به طریقه خودکار
mechanical stabilization U تثبیت مکانیکی
mechanical data processing U پردازش داده مکانیکی
mechanical equivalent of heat U هم ارز مکانیکی گرما
mechanical stage control U کنترلپایهمکانیکی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
bennett test of mechanical U ازمون درک فنی بنت
bennett test of mechanical U Comprehension
mechanical energy reservoir U منبع انرژی الکتریکی
transformation of mechanical work into electricity U انتقالکارمکانیکیبهالکتریسیته
mac quarrie test for mechanical ability آزمون توانایی فنی مک کواری
drawing U نقشه کشی فرش
drawing U رسم فنی
drawing U حدیده کردن
drawing U نقشه
drawing U رسم کردن
drawing U نقشه کارگاهی
drawing U نقشه کشی
drawing U قرعه کشی
drawing U رسم
drawing U هنر طراحی تابلو نقاشی
drawing U طرح
drawing U ترسیم
drawing U کشیدن
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
detail drawing U نقشه ریزه کاری
method of drawing up U طرز تنظیم
mirror drawing U نقاشی از ایینه
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
breakdown drawing U رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
art of drawing U هنر ترسیم رسم
drawing rooms U سالن پذیرایی
drawing rooms U اطاق پذیرایی
drawing room U سالن پذیرایی
drawing room U اطاق پذیرایی
line drawing U ترسیم خطی
line drawing U نقاشی با مداد وقلم
line drawing U رسم مدادی
pen drawing U سیاهقلم
pen drawing U تصویر خطی تصویر مدادی
pencil drawing U تصویر مدادی
work drawing U نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
working drawing U طرح ونقشه کار
workshop drawing U رسم کارگاهی
drawing pin U پونز
structural drawing U نقشه ساختمانی
drawing boards U تخته رسم
drawing boards U میز نقشه کشی
loom drawing U [نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.]
drawing board U تخته رسم
wash drawing U ابرنگ سیاه
three view drawing U رسم فنی با سه نما
tabular drawing U نقشه شیب
pencil drawing U طرح مدادی
revised drawing U رسم تجدید نظر شده
revised drawing U رسم اصلاح شده
sectional drawing U رسم برشی
sectional drawing U رسم مقطعی
shop drawing U نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
special drawing right U حق برداشت مخصوص
special drawing right U حق برداشت ویژه
dy drawing lots U استقراع
drawing board U میز نقشه کشی
drawing lines U خط کشی
drawing table U میز نقشه کشی
drawing tools U مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
drawing tools U خط و رسم آزاد است
dy drawing lots U به طریق قرعه
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
drawing curve U شابلون دایره و منحنی
engineering drawing U طراحی و نقشه کشی مهندسی
fair drawing U تصویر مناسب
fair drawing U طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
fine drawing U رفوگری
drawing set U دستگاه نقشه کشی
drawing instrument U وسایل رسم فنی
drawing key U طرح اولیه
drawing lots U قرعه کشی
drawing materials U مواد اولیه نقشه کشی
drawing materials U لوازم نقشه کشی
drawing mill U دستگاه نورد کششی
drawing office U دفتر نقشه کشی
drawing office U دفتر طراحی
drawing pen U قلم رسم
drawing press U پرس کششی
drawing program U نرم افزار طراحی و رسم روی صفحه توسط کاربر
drawing key U کپیه نقاشی
drawing ink U مرکب رسم
drawing quality U کیفیت کشش
detail drawing U رسم فرعی در یک نقشه که جزئیاتی از ان را در برمیگیرد
detail drawing U نقشه جزئیات
detail drawing U نقشه تفصیلی
dy drawing lots U قرعه کشیدن
drawing hand U دستی که زه را می کشد
deep drawing U کشش عمیق
computer drawing U ترسیم کامپیوتری
component drawing U رسم قطعات
component drawing U رسم جزیی
drawing die U ماتریس کششی
detail drawing U رسم جزئیات
detail drawing U نقشه کشی جزئیات
drawing die U حدیده کششی
drawing device U دستگاه ترسیمه
instrumental drawing U نقشه کشی با اسباب
drawing card U جالب
drawing card U موجب جلب توجه
drawing card U چیز جالب توجه
drawing blick U کشش
drawing blick U حلقه کشش
drawing goniometer U نقاله رسم
drawing bench U میز رسم
Back to the drawing board <idiom> U [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
back to the drawing board <idiom> U کاری را از اول شروع کردن
shop or work drawing U نقشه در حین انجام کار
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
cold drawing bench U میز سردکشی
cold drawing die U سردکشی
ingot drawing crane U جراثقال کشش شمش
pattern construction drawing U الگوی نقشههای ساختمانی
deep drawing test U ازمایش کاسگری
special drawing rights U حق برداشت ویژه
special drawing rights U این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
cold drawing die U حدیده
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> U آخر شاه منشى کاه کشى است .
frank drawing completion test U ازمون تکمیل نقاشی فرانک
double action drawing press U پرس کششی دوکاره
double action cam drawing press U پرس کششی دو واکنشی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com