English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
means objects U اشیاء وسیله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he means well U قصد بدی ندارد
by all means U بهر قیمت که باشد
by all means U هر طورباشد
by all means U با تمام وسائل
means U استطاعت وسایل
means U استطاعت
by f. means U بامدادا
by f. means U ملایمت
by means of U به وسیله
by all means U بهمه حال
by no means U به هیچ وجه
means are not a U وسایل فراهم نیست
by all means <adv.> U حتما
i do not know what he means U نمیدانم مقصودش چیست
he says what he means U مقصودخودراصریحابیان میکند
means U دارایی
means U درامد
means U وسایل
means U وسیله
by some means or other <adv.> U هیچ چیز [اصلا]
not even by [not even through] [not even by means of ] U نه حتی به وسیله [به طریق]
by all means <adv.> U قطعا
by all means <adv.> U کاملا
means U وسائل
he means well U نیتش خوب است
How . In what way. By what means. U چطور؟
means U توانایی
Certainly not! [By no means!] U مطمینا نه ! [به هیچ وجه !]
means U دارائی
means U توانائی درامد
fraudulent means U وسائل متقلبانه
ends and means U هدف و وسیله
aman of means U ادم دارایا با استطاعت
blocking the means U سد ذرایع
he means mischief U است
he means mischief U مقصودش شیطنت
means against rust U ابزارهای گرد زدا
lack of means U عدم تمکن
means-tested U متغیرغیروابسته
transport means U وسیله بارکشی یاحمل ونقل
ways and means U طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
means test U سنجش استطاعت مالی
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
square means second p U مجذوریعنی توان دوم
means of transport U وسائط نقلیه
means of production U وسایل تولید
means of production U ابزار تولید
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
By no manner of means . U بهیچ وجه من الوجوه
means tests U سنجش استطاعت مالی
By no means . By no account . به هیچ وجه
to live beyond one's means U بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
means end relations U روابط وسیله- هدف
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
The means of payment will appear unchanged. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
means end learning U یادگیری وسیله- هدف
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
committee of ways and means U کمیسیون مالی
means of attaining one'd end U وسیله رسیدن بمقصود
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
this word means a dog U معنی این کلمه سگ است
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
objects U فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objects U زبان برنامه پس از ترجمه
objects U برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
objects U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objects U مقصود
objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objects U نماش داده می شوند
objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects U دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objects U OPERAND
objects U پانج کارت که حاوی برنامه است
objects U چیز ماده خارجی
objects U شیئی
objects U مخالفت کردن
objects U کالا اعتراض کردن
objects U مفعول
objects U هدف
objects U موضوع منظره
objects U شی ء
objects U چیز
objects U موضوع
objects U دلیل اوردن
objects U اعتراض کردن
objects U اعتراض داشتن
objects U مورد
direct objects U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
direct objects U پانج کارت که حاوی برنامه است
direct objects U چیز ماده خارجی
direct objects U برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
direct objects U زبان برنامه پس از ترجمه
direct objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
direct objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
direct objects U دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
direct objects U نماش داده می شوند
quasistellar objects U اجرام شبه ستارهای
direct objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
direct objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
direct objects U فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
direct objects U دلیل اوردن
direct objects U اعتراض کردن
direct objects U اعتراض داشتن
direct objects U مقصود
direct objects U شی ء
direct objects U موضوع منظره
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U مسدود شده
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U غیر قابل عبور
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U صعب العبور
accessory objects U لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
direct objects U هدف
direct objects U مفعول
direct objects U کالا اعتراض کردن
direct objects U مخالفت کردن
direct objects U شیئی
direct objects U موضوع
direct objects U مورد
direct objects U چیز
direct objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
direct objects U OPERAND
indirect objects U چیز ماده خارجی
indirect objects U پانج کارت که حاوی برنامه است
indirect objects U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects U برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
indirect objects U زبان برنامه پس از ترجمه
indirect objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
indirect objects U فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
indirect objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
indirect objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
indirect objects U نماش داده می شوند
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
indirect objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
indirect objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
indirect objects U دلیل اوردن
indirect objects U اعتراض کردن
indirect objects U چیز
indirect objects U مقصود
indirect objects U شی ء
indirect objects U موضوع منظره
indirect objects U هدف
indirect objects U مفعول
indirect objects U کالا اعتراض کردن
inanimate objects U جمادات
inanimate objects U چیزهای بیجان
indirect objects U مخالفت کردن
hidden objects U اشیاء پنهان
indirect objects U شیئی
indirect objects U موضوع
indirect objects U مورد
indirect objects U اعتراض داشتن
indirect objects U OPERAND
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com