English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
means end relations U روابط وسیله- هدف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
relations U اقربا
relations U روابط
relations U مناسبات
certain relations of the offender U blood of payment responsiblefor are offenceswho innon-internatinal money عاقله
community relations U روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
community relations U قسمت روابط عمومی
marital relations U روابط زناشویی
diplomatic relations U روابط سیاسی
sexual relations U جماع
sexual relations U مقاربت جنسی
sexual relations U روابط جنسی
social relations U روابط اجتماعی
space relations U روابط فضایی
financial relations U روابط مالی
international relations U رابطهسیاسیبینکشورها
diplomatic relations U روابط دیپلماتیک
economic relations U روابط اقتصادی
interstate relations U روابط بین الدول
ideological relations U روابط ایده ئولوژیک
ideological relations U روابط ارمانی
maternal relations U خویشان مادری
matrimonial relations U علقه زوجیت
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
good relations U مناسبات حسنه
good relations U روابط حسنه
labor relations U روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
relations of production U رابطه تولید
break of relations U قطع روابط کردن
industrial relations U روابط صنعتی
commercial relations U مناسبات تجاری
public relations U روابط عمومی
race relations U روشیکهافراددرمسابقهبایکدیگررابطهدارند
industrial relations U روابط کارگر وکارفرما
good neigbourly relations U روابط حسن همجواری
to break off diplomatic relations U روابط دیپلماتیکی را قطع کردن [سیاست]
reestablishment of diplomatic relations U برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
civil military relations U روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
international economic relations U روابط اقتصادی بین المللی
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
severance of diaplomatic relations U قطع روابط سیاسی
rupture of diplomatic relations U قطع روابط دیپلماتیک
rupture of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
breach of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
interruption of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
by all means <adv.> U کاملا
by all means <adv.> U قطعا
How . In what way. By what means. U چطور؟
means are not a U وسایل فراهم نیست
by all means <adv.> U حتما
Certainly not! [By no means!] U مطمینا نه ! [به هیچ وجه !]
by some means or other <adv.> U هیچ چیز [اصلا]
not even by [not even through] [not even by means of ] U نه حتی به وسیله [به طریق]
he means well U نیتش خوب است
means U استطاعت
means U توانایی
by all means U بهمه حال
means U درامد
means U استطاعت وسایل
by no means U به هیچ وجه
by means of U به وسیله
by f. means U ملایمت
by f. means U بامدادا
means U دارایی
by all means U هر طورباشد
i do not know what he means U نمیدانم مقصودش چیست
he says what he means U مقصودخودراصریحابیان میکند
means U وسیله
he means well U قصد بدی ندارد
means U وسائل
means U توانائی درامد
means U دارائی
by all means U با تمام وسائل
means U وسایل
by all means U بهر قیمت که باشد
relations between load, shear and moment U رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
minnesota spacial relations test U ازمون روابط فضایی مینه سوتا
means-tested U متغیرغیروابسته
blocking the means U سد ذرایع
lack of means U عدم تمکن
aman of means U ادم دارایا با استطاعت
By no means . By no account . به هیچ وجه
By no manner of means . U بهیچ وجه من الوجوه
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
means tests U سنجش استطاعت مالی
means test U سنجش استطاعت مالی
he means mischief U مقصودش شیطنت
he means mischief U است
fraudulent means U وسائل متقلبانه
means of transport U وسائط نقلیه
means of production U وسایل تولید
means of production U ابزار تولید
means objects U اشیاء وسیله
means against rust U ابزارهای گرد زدا
ends and means U هدف و وسیله
to live beyond one's means U بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
square means second p U مجذوریعنی توان دوم
ways and means U طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
transport means U وسیله بارکشی یاحمل ونقل
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
means end learning U یادگیری وسیله- هدف
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
means of attaining one'd end U وسیله رسیدن بمقصود
committee of ways and means U کمیسیون مالی
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
The means of payment will appear unchanged. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
this word means a dog U معنی این کلمه سگ است
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com