Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
meadow mouse
U
موش پنسیلوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
meadow
U
چمن
meadow
U
چمن زار
meadow
U
مرغزار
meadow
U
راغ علفزار
meadow grass
U
علف چمنی
meadow fescue
U
نوعی فستوک یاعکریش
catch meadow
U
چمنی که دردامنه تپهای باشد
meadow mushroom
U
قارچ خوراکی معمولی
meadow lark
U
سارامریکایی
meadow lark
U
کاکلی چمن زار
meadow lark
U
مرغ چمن
meadow mushroom
U
غاریقون
meadow rue
U
نوع تالیکتروم
meadow saffron
U
پیاز حضرتی
meadow sweet
U
ریش بز
meadow saffron
U
سورنجان
mouse
U
موش گرفتن
mouse
U
ماوس
mouse
U
موش
mouse
U
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
mouse
U
که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouse
U
esuoM ای که به کارت مخصوص وصل شده به باس کامپیوتر وصل است
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
حرکت میکند
mouse
U
فلش کوچک ری صفحه نمایش که با حرکت mouse
mouse
U
که از mouse و نه صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند
mouse
U
برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
mouse
U
بند پیچ کردن
mouse
U
جستجو کردن
mouse
U
موش خانگی
mouse
U
esuoM ای که به پورت سری PC وصل است و داده مختصات را از طریق پورت سریال منتقل میکند
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
mouse
U
مقابل حساسیت Mouse
mouse
U
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
cordless mouse
U
موشواره بی سیم
[کامپیوتر]
mechanical mouse
U
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
cordless mouse
U
موشی بی سیم
[کامپیوتر]
mouse trap
U
نوعی جنگ افزار ضدزیردریایی
cordless mouse
U
ماوس بی سیم
[کامپیوتر]
as timid as a mouse
<idiom>
U
مثل موش
[ترسو]
serial mouse
U
ماوس ترتیبی
mouse trap
U
تله موش
mouse button
U
دکمه ماوس
mechanical mouse
U
mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
bus mouse
U
ماوس خطی
flitter mouse
U
شبکور
field mouse
U
موش صحرائی
mouse deer
U
اهوی ختا
bus mouse
U
ماوس گذری
flitter mouse
U
شب پره
flying mouse
U
موش خرمای پرداراسترالیایی
harvest mouse
U
یکجورموش که درساقههای گندم لانه میکند
harvest mouse
U
موش خرمن
mouse ear
U
گل مرا فراموش مکن
as poor as a church mouse
U
مثل گدای شب جمعه
[فقیر]
to be
[as]
poor as a church mouse
<idiom>
U
بیش از اندازه تنگدست بودن
The mouse was unable to get into the hole , yet it.
<proverb>
U
موش توى سورخ نمى رفت جاروب هم به دمش بست .
play cat and mouse with someone
<idiom>
U
موش و گربه بازی کردن
The cat ate the whole mouse.
U
گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
left handed mouse
U
تشخیص Mouse به طوری که کار دو دگمه از پیش مشخص شده است
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
U
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
Though thy enemy seen a mouse , yet watch him like.
<proverb>
U
گر چه دشمنت موش است او را شیر بین .
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive.
U
او
[مرد]
با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com