Perdic | maximum take off weight | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	maximum take off weight U	حداکثر وزن برخاستن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	design maximum weight U	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
	maximum landing weight U	حداکثر وزن فرود
Other Matches

	weight average molecular weight U	میانگین وزنی وزن مولکولی
	maximum U	ماکزیمم
	maximum U	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
	maximum U	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
	maximum U	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
	maximum U	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
	maximum value U	مقدار بهره برداری
	maximum value U	مقدار حداکثر
	maximum value U	جریان بیشینه
	maximum U	بالاترین مقدار ماکسیمم
	maximum U	بالاترین ماکسیمم
	maximum U	منتهی درجه بزرگترین
	maximum U	بزرگترین وبالاترین رقم
	maximum U	بیشین
	maximum U	بیشینه
	maximum U	بیشترین
	maximum U	حداکثر
	maximum gradeability U	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
	maximum gain U	تقویت حداکثر
	maximum flood U	سیل بیشینه
	maximum flood U	طغیان بیشینه
	intensity maximum U	حداکثر شدت
	maximum liklihood U	درست نمایی بیشینه
	maximum load U	بار حداکثر
	maximum load U	بار گذاری حداکثر
	maximum performance U	کارایی حداکثر
	maximum performance U	عملکرد حداکثر
	maximum output U	خروجی حداکثر
	maximum ordinate U	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
	global maximum U	حداکثر مطلق
	maximum of intensity U	حداکثر شدت
	maximum natality U	بیشینه زادو ولد
	maximum natality U	حداکثر زاد و ولد
	maximum moment U	لنگر بیشینه
	maximum moment U	حداکثر لنگر
	intensity maximum U	پیشینه نور ماکسیمم نور
	maximum flexibility U	خمش پذیری حداکثر
	maximum capacity U	فرفیت حداکثر
	maximum current U	جریان پیک
	maximum current U	جریان حداکثر
	maximum deflection U	انحراف حداکثر
	maximum deviation U	انحراف حداکثر
	maximum demand U	تقاضای بیشینه
	maximum demand U	پیک بار
	maximum demand U	بار پیک
	maximum available powere U	توان حداکثر
	maximum amplitude U	دامنه حداکثر
	maximum range U	حداکثر برد جنگ افزار
	maximum energy U	انرژی حداکثر
	maximum energy U	انرژی بیشینه
	maximum efficiency U	راندمان بیشینه
	maximum efficiency U	راندمان حداکثر
	maximum efficiency U	حداکثر کارائی
	maximum duration U	زمان حداکثر
	maximum detector U	اشکارساز حداکثر
	maximum density U	حداکثر تراکم
	maximum demand U	بار حداکثر
	maximum price U	حداکثر بها
	maximum ratings U	مقدار حداکثر
	maximum ratings U	مقدار نامی حداکثر
	maximum wavelength U	طول موج حداکثر
	maximum slope U	بیشترین شیب
	maximum frequency U	فرکانس حداکثر
	maximum thermometer U	گرماسنج حداکثر
	maximum scale value U	مقدار درجه بندی حداکثر
	maximum temperature U	دمای ماکزیمم
	maximum temperature U	درجه حرارت حداکثر
	maximum stock U	حداکثر موجودی انبار
	maximum speed U	حداکثر سرعت
	maximum slope U	حداکثر شیب
	maximum range U	بردنهایی اسلحه
	maximum price U	بیشینه بها
	maximum profit U	حداکثر سود
	maximum work U	کار حداکثر
	to have a maximum limit [of something] U	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
	relative maximum U	ماکزیمم نسبی
	relative maximum U	حداکثر نسبی
	maximum control current U	جریان کنترل حداکثر
	maximum in power gain U	تقویت قدرت حداکثر
	maximum demand indicator U	کنتور بار پیک
	maximum surface temperature U	درجه حرارت سطحی حداکثر
	maximum current rating U	جریان نامی حداکثر
	maximum current relay U	رله جریان زیاد
	maximum sound pressure U	فشار صوت حداکثر
	maximum undistorted output U	بیشینه صدای غیر مغشوش
	maximum asymmetric three phase U	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
	maximum and minimum thermometer U	گرماسنج حداقل و حداکثر
	maximum security prison U	زندان فوق امنیتی
	maximum allowable concentration U	حداکثر غلظت مجاز
	maximum circuit breaker U	کلید جریان زیاد
	maximum demand meter U	حداکثر مقدار سنج
	maximum water level U	ترازطبیعی مخزن
	maximum demand pointer U	عقربه مصرف حداکثر
	maximum water level U	تراز بیشینه طرح شده مخزن
	maximum water level U	بیشینه تراز
	maximum direction finding U	جهت یابی حداکثر
	maximum demand meter U	تقاضاسنج
	maximum flood discharge U	بده بیشینه طغیان
	maximum permissible voltage U	ولتاژ مجاز حداکثر
	maximum recording attachment U	دستگاه ضبط کننده حداکثر
	maximum load rating U	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
	maximum modulating frequency U	فرکانس حداکثر مدولاسیون
	maximum prr ermissible U	مجاز حداکثر
	maximum probility detection U	تعیین احتمال حداکثر
	maximum operating voltage U	ولتاژ کار حداکثر
	maximum power gain U	تقویت توان حداکثر
	maximum output voltage U	ولتاژ خروجی حداکثر
	maximum powerpoint voltage U	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
	maximum permissible load U	بار مجاز حداکثر
	maximum power operation U	کار با توان حداکثر
	maximum power demand U	مصرف حداکثر
	maximum reverse r.m.s. voltage U	ولتاژ سد موثر حداکثر
	maximum limited stress U	تنش حداکثر
	maximum scattering angle U	زاویه پراکندگی حداکثر
	maximum flood discharge U	بده حداکثرطغیان
	maximum input frequency U	فرکانس ورودی حداکثر
	actual maximum flowline U	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
	maximum light transmission U	انتقال نور حداکثر
	maximum likelihood method U	روش حداکثر درست نمایی
	maximum safe temperature U	درجه حرارت مجاز حداکثر
	maximum liklihood method U	روش حداکثر احتمال
	maximum r.m.s. on state current U	جریان رفت موثر حداکثر
	to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
	maximum forward r.m.s. on state current U	جریان رفت موثر حداکثر
	maximum permissible temperature rise U	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
	maximum power point current U	جریان در نقطه توان حداکثر
	maximum gate trigger current U	جریان احتراق حداکثر
	maximum gate trigger voltage U	ولتاژ احتراق حداکثر
	maximum current circuit breaker U	کلید قطع کننده جریان حداکثر
	self weight U	ویژه وزن
	self weight U	خود وزن
	weight in U	وزن کشی
	weight U	وزن دادن
	weight U	میزان
	weight U	لنگر
	weight U	فشار
	weight U	قطعه سرب درکیف زین برای جبران کمبودوزن اسب
	weight U	بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
	weight U	گرانی
	weight U	وزن
	it is of no weight U	قدرواهمیتی ندارد
	weight U	نزن
	weight U	سنگینی
	weight U	سنگ وزنه
	weight U	چیزسنگین
	weight U	سنگین کردن
	weight U	بارکردن
	maximum junction to case thermal impedan U	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
	short weight U	سنگ کم
	short weight U	وزنه کم
	specific weight U	وزن مخصوص
	specific weight U	سنگینی ویژه
	weight trainer U	آموزندهوزنه
	specific weight U	وزن ویژه
	statistical weight U	احتمال ترمودینامیکی
	statistical weight U	وزن اماری
	dead weight U	وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
	make weight U	سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
	net weight U	وزن کلی
	operating weight U	وزن عملیاتی
	make-weight U	سر وزن رسیدن وزنه بردار
	net weight U	وزن خالص
	paper weight U	کاغذ نگهدار
	paper weight U	وزنه
	ramp weight U	حداکثر وزن ممکن هواپیما
	make-weight U	سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
	make weight U	سر وزن رسیدن وزنه بردار
	the weight is kilogrammes U	وزن
	light-weight U	سر خالی
	where is the kilogramme weight ? U	وزنه ....
	where is the kilogramme weight ? U	سنگ کیلوگرم کجاست
	wet weight U	وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
	weight zone U	مربع وزن گلوله
	weight training U	بدن سازی
	weight ton U	تن سنگین
	weight throw U	پرتاب وزنه
	weight the sugar U	قند را بکشید
	weight ratio U	نسبت وزن
	sliding weight U	وزنمتحرک
	weight trainer U	مربیوزنه
	You are going to gain weight. if you let yourself go. U	اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
	carpet weight U	وزن فرش
	dead weight U	وزن خشکه
	dead weight U	وزن بی اوار
	dead weight U	ویژه وزن
	to lose weight U	لاغر شدن
	throw one's weight around <idiom> U	ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
	put on weight <idiom> U	افزایش وزن
	pull one's weight <idiom> U	کارها را تقسیم کردن
	weight program U	تمرین وزنه برداری
	weight percent U	درصد وزنی
	weight and measures U	سنگ و اندازه
	unladen weight U	وزن کامل خودرو
	unladen weight U	وزن ناخالص خودرو
	unit weight U	وزن واحد
	unit weight U	وزن مخصوص
	total weight U	وزن کل
	toe weight U	وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
	to carry weight U	نفوذ یا اهمیت داشتن
	dead weight U	کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن