English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum output U خروجی حداکثر
maximum undistorted output U بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
output voltage U ولتاژ خروجی
output voltage U ولتاژ ثانویه فشار الکتریکی ثانویه
maximum U بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum U بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum U بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum U بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum value U مقدار بهره برداری
maximum value U مقدار حداکثر
maximum value U جریان بیشینه
maximum U ماکزیمم
maximum U بالاترین ماکسیمم
maximum U بیشترین
maximum U بیشین
maximum U بزرگترین وبالاترین رقم
maximum U حداکثر
maximum U منتهی درجه بزرگترین
maximum U بیشینه
maximum U بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum liklihood U درست نمایی بیشینه
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
maximum moment U لنگر بیشینه
maximum of intensity U حداکثر شدت
maximum natality U بیشینه زادو ولد
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum moment U حداکثر لنگر
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum load U بار گذاری حداکثر
maximum load U بار حداکثر
relative maximum U ماکزیمم نسبی
maximum performance U عملکرد حداکثر
global maximum U حداکثر مطلق
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximum temperature U دمای ماکزیمم
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
maximum slope U حداکثر شیب
maximum slope U بیشترین شیب
maximum scale value U مقدار درجه بندی حداکثر
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum range U بردنهایی اسلحه
maximum range U حداکثر برد جنگ افزار
maximum profit U حداکثر سود
maximum price U حداکثر بها
maximum price U بیشینه بها
maximum work U کار حداکثر
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum wavelength U طول موج حداکثر
maximum demand U تقاضای بیشینه
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum energy U انرژی بیشینه
maximum efficiency U راندمان بیشینه
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum duration U زمان حداکثر
maximum detector U اشکارساز حداکثر
maximum density U حداکثر تراکم
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum current U جریان پیک
maximum current U جریان حداکثر
maximum demand U بار حداکثر
maximum demand U بار پیک
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum demand U پیک بار
maximum flood U طغیان بیشینه
maximum capacity U فرفیت حداکثر
intensity maximum U حداکثر شدت
maximum flood U سیل بیشینه
maximum available powere U توان حداکثر
maximum amplitude U دامنه حداکثر
maximum gain U تقویت حداکثر
maximum frequency U فرکانس حداکثر
intensity maximum U پیشینه نور ماکسیمم نور
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum water level U تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum water level U ترازطبیعی مخزن
maximum current relay U رله جریان زیاد
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum water level U بیشینه تراز
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
maximum asymmetric three phase U current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
design maximum weight U حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum circuit breaker U کلید جریان زیاد
maximum recording attachment U دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum flood discharge U بده حداکثرطغیان
actual maximum flowline U ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum limited stress U تنش حداکثر
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
maximum flood discharge U بده بیشینه طغیان
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum power demand U مصرف حداکثر
maximum demand indicator U کنتور بار پیک
maximum demand meter U تقاضاسنج
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maximum security prison U زندان فوق امنیتی
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum current circuit breaker U کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum permissible temperature rise U حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
output U بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است
output U داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر.
output U برونداد بروندهی
output U برونداد
output U کارکرد فرفیت
output U که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
output U ثباتی که داده خروجی را ذخیره میکند تا گیرنده آماده شوند یا کانال خالی شود
output U ارسال داده از یک کامپیوتر به صفحه نمایش یا چاپگر
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
output U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
output U 1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
output U امکان نمایش اطلاعات میدهد
output U مجموعه رکوردها که کاملا طبق پارامترهای مختلف پردازش شده اند
output U به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند
output U 1-نرم افزار فرمت کردن داده یا برنامه
output U حالت کامپیوتر که داده از فضای ذخیره سازی داخلی یا CPU به وسیله خارجی منتقل شود
output U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد
output U کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد
output U تولید
output U انرژی خروجی
output U ستانده
output U محصول
output U برونداد محصول
output U خروجی
output U بازده
output U وسیلهای که
output U برون داد
output U بازداده
output U برون ده
output U برون گذاشت برونگذار
output U تولیدی
output monitor U صفحهنمایشگرخارجی
guarded output U خروجی حفاظ دار [مهندسی برق] [الکترونیک]
input/output U ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم
input/output U دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند
light output U خروجی نور
marginal output U تولید نهائی
output jack U جکخروجی
output devices U شیوههایتولید
input/output U داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
per capita output U تولید سرانه
input/output U کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
optimum output U تولید بهینه
output capacitance U فرفیت خروجی
output channel U مجرای خروجی
output channel U کانال خروجی
output tube U لامپ خروجی
output circuit U مدار خروجی لامپ الکترونی
output control U تنظیم انرژی خروجی
output data U داده خروجی
output device U دستگاه خروجی
output electrode U الکترد خروجی
output equipment U تجهیزات خروجی
output impedance U ناگذرایی خروجی
output impedance U امپدانس خروجی
output buffer U میانگیر خروجی
net output U تولید خالص
national output U تولید ملی
motor output U توان موتور
motor output U قدرت خروجی موتور
monopoly output U تولید انحصاری
optimum output U تولید مطلوب
output amplifier U تقویت کننده خروجی
output area U ناحیه
output area U خروجی
output area U ناحیه خروجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com