English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
market demand U تقاضای بازار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
market demand schedule U صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
Other Matches
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
demand U تقاضا برای انجام چیزی
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand U نیاز
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
on demand U عندالمطالبه
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
on demand U بنا به تقاضا
to be in demand U طالب داشتن
demand U احتیاج
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U نیاز احتیاج
demand U درخواست مطالبه
demand U تقاضا کردن
demand U طلب
demand U تقاضا کردن تقاضا
demand U نیاز
demand U مطالبه کردن
demand U تقاضا
demand U درخواست کردن
demand U خواست
demand U درخواست
demand U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U خواستارشدن
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U تقاضای خرید کالا
demand U مطالبه تقاضا کردن
demand U مطالبه
down-market U رجوع شود به downscale
market U بازار فروش [اقتصاد]
in the market for <idiom> U خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market U فروختن
off-market <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
market U در بازار دادوستد کردن
market U مرکزتجارت
market U محل داد وستد
market U بازار
market value U ارزش بازاری
market value U در بازار قیمت بازار
outside market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market value U ارزش
market value U قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market U درمعرض فروش قرار دادن
market U به بازار عرضه کردن
market value U قیمت بازار
effective demand U تقاضای موثر
demand surface U سطح تقاضا
demand surface U میزان تقاضا
derived demand U تقاضای مشتق شده
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
elastic demand U تقاضای کشش دار
elastic demand U تقاضای با کشش
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
supply and demand U عرضه و تقاضا
demand side U طرف تقاضا
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
demand side U ستون تقاضا
demand satisfaction U تحویل درخواستها
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
demand pattern U الگوی تقاضا
demand paging U صفحه بندی تقاضا
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
demand paging U در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
demand note U چک تمسک
demand shift U جابجائی تقاضا
demand note U سفته
demand shift U انتقال تقاضا
demand shift U تغییر تقاضا
elastic demand U حساس
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
peak demand U حداکثر تقاضا
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
offer and demand U عرضه و تقاضا
national demand U تقاضای ملی
inelastic demand U تقاضای بی کشش
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
joint demand U تقاضای مشترک
measurement of demand U تخمین تقاضا
measurement of demand U اندازه گیری تقاضا
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
maximum demand U بار حداکثر
maximum demand U بار پیک
maximum demand U پیک بار
peak demand U بیشترین تقاضا
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
elasticity of demand U کشش تقاضا
energy demand U مطالبه انرژی
excess demand U تقاضای بیش از حد
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
excess demand U درخواست مازاد
excess demand U فزونی تقاضا
law of demand U قانون تقاضا
factor demand U تقاضای عوامل
final demand U تقاضای نهائی
financed demand U احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
quantity of demand U مقدار تقاضا
maximum demand U تقاضای بیشینه
aggregate demand U تقاضای کل
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
we demand p in our contract U ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
total demand U تقاضای کل
to meet a demand U تقاضایی را براوردن
demand accommodation U تعدیل درخواستها
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
demand code U رمز درخواست
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
composite demand U تقاضای مرکب
complementary demand U تقاضای تکمیلی
complementary demand U تقاضای مکمل
information on demand U اطلاعات با تقاضا
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
To demand ones right. To get ones due. U حق کسی را خواستن ( گرفتن )
demand schedule U جدول تقاضا
change in demand U تغییر تقاضا
demand curve U منحنی تقاضا
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
demand factor U ضریب تقاضا
demand factors U عوامل تقاضا
demand factors U عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
demand for payment U تقاضای پرداخت
demand function U تابع تقاضا
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
demand for money U تقاضا برای پول
money demand U تقاضا برای پول
demand meter U تقاضاسنج
demand forecast U پیش بینی تقاضا
demand deposit U سپرده جاری
demand elasticity U کشش تقاضا
demand management U مدیریت تقاضا
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
demand note U مطالبه نامه
demand deposit U سپرده دیداری
over-the-counter market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
to place on the market U فروختن
to put on the market U درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market U فروختن
market oriented U بازاری
seller's market U بازار فروشنده
to place on the market U درمعرض فروش قرار دادن
market segmentation U تقسیم بازار
market overt U بازار اشکار
market overt U بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
market penetration U نفوذ به بازار
market price U قیمت بازار
market prices U قیمتهای بازار
market review U بررسی بازار
market survey U بررسی بازار
market risk U خطر بازار
market segmentation U تجزیه بازار
market share U سهم بازار
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market structure U ساخت بازار
market structure U بنیان بازار
market system U نظام بازار
market trends U روندهای بازار
market trust U بازار انحصاری
financial market U بازار مالی
market oriented U در جهت بازار
to place on the market U به بازار عرضه کردن
market garden U مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
labour market U متقاضیکار
seller's market U بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
sharing the market U تقسیم بازار
cattle market U محلفروشاحشام
widening of market U گسترش بازار
the market is dull U بازار راکد است
On the free market . U دربازار آزاد
wage market U بازار دستمزد
to rig the market U با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
target market U بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
to make a market of U با کالای دیگرمعاوضه کردن
to make a market of U معامله کردن
soft market U بازار با تقاضای خوب
spot market U بازار نقدی
security market U بازار اوراق بهادار
securities market U بازار اوراق بهادار
narrow market U بازار محدود
to put on the market U به بازار عرضه کردن
oil market U بازار نفت
market gardening U شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
the market is dull U بازار کساداست
carpet market U بازار فرش
organized market U بازار سازمان یافته
price market U وضع کردن قیمت در انحصار
flea market <idiom> U بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
perfect market U بازار کامل
To depress the market . U بازار را کساد کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com