English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
margin U زمان یا فضای اضافی
margin U مابه التفاوت
margin U تفاوت
margin U بودجه احتیاطی
margin U حد
margin U اندک حاشیه دار کردن
margin U لبه
margin U کنار
margin U حاشیه
margin U مرز
margin U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margin U فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
margin U تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margin U جنبی
margin U حاشیهای
margin U میزان سود سهام
margin U سود ناویژه
margin U سود ناخالص
margin U کناره
margin utility U مطلوبیت نهایی
margin cost U هزینه جنبی
map margin U کناره نقشه
margin control U کنترلاشتباهات
noise margin U تفاوت خش
leaf margin U مهرهشکلتدافعیچپ
profit margin U حاشیه سود
to leave a margin U حاشیه گذاشتن
margin release U خروجازاشتباهات
continental margin U مرزاقلیمی
crenulate margin U لبهکنگرهای
margin cost U مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
solvency margin U حاشیه عدم اعسار
bi margin format U نقشه دو حاشیهای
margin productivity U حد بهره وری تولید
margin product U اضافه محصول
margin revenue U سهم درامد از فروش
margin utility U حد مطلوبیت کالا
profit margin U درصد سود از فروش خالص
margin land U حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
margin land U حد نهایی بازده زمین
margin productivity U نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
to margin the text of a book U در حاشیه گذاشتن کتاب
double-margin door U دو در با یک زبانه
investment U سرمایه گذاری
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investment U نیروگذاری
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
margin of difference of weight in coins U حد ترخص
margin of difference of weight in coins U حد ترخیص allowance
investment credit U اعتبار طویل المدت
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
investment castings U قطعات ریخته گی بسته
investment castings U ریخته گی بسته
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
induced investment U سرمایه گذاری القائی
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
financial investment U سرمایه گذاری مالی
investment foundry U ریخته گی بسته
investment goods U کالاهای سرمایهای
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
replacement investment U استهلاک
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
net investment U سرمایه گذاری خالص
national investment U سرمایه گذاری ملی
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
equity investment U مشارکت در سرمایه
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
investment function U تابع سرمایه گذاری
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
autonomous investment U سرمایه مستقل از درامد ملی
real investment U سرمایه گذاری واقعی
capital investment U به کار انداختن سرمایه
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
investment castings process U فرایند ریخته گی بسته
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
to get a good return on an investment U بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
efficiency U درجه تاثیر
overall efficiency U بازده کلی
overall efficiency U راندمان کلی
efficiency U اثر بخشی
efficiency U خوب کار کردن
efficiency U قابلیت کاردانی
efficiency U ضریب انتفاع
efficiency U بازده سودمندی
efficiency U کارایی وسیله یا نفر شایستگی
efficiency U کارامدی
efficiency U راندمان
efficiency U بهره
efficiency U بهره وری
efficiency U فعالیت مفید بازده
efficiency U کارایی
efficiency U میزان لیاقت تولید
efficiency U عرضه
efficiency U کفایت
efficiency U لیاقت
efficiency U بازده
production efficiency U کارائی در تولید
radiation efficiency U راندمان تابش
predictive efficiency U کارایی پیش بینی
production efficiency U کارائی تولید
nozzle efficiency U راندمان نازل
rectifier efficiency U بازده یکسوکننده
volumetric efficiency U بازده حجمی
teacher efficiency U کارامدی معلم
nozzle efficiency U کارایی نازل
transformer efficiency U راندمان ترانسفورماتور
transformer efficiency U بازده مبدل
total efficiency U راندمان کل
generator efficiency U بازده مولد
tax efficiency U کارائی مالیاتی
thermal efficiency U راندمان حرارتی
motor efficiency U بازده موتور
efficiency point U حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
combat efficiency U کارایی رزمی
combustion efficiency U راندمان احتراق
increase of efficiency U افزایش راندمان
ideal efficiency U راندمان ایده ال
ideal efficiency U بازده ایده ال
high efficiency U ضریب بهره بالا
high efficiency U راندمان بالا
combustion efficiency U بازده احتراق
commercial efficiency U بازده صنعتی
component efficiency U میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
conversion efficiency U بازده تبدیل
efficiency of rectification U بازده یکسوکنندگی
energy efficiency U بازده انرژی لومینسانس
emission efficiency U بازده کاتد
efficiency variance U اختلاف بازدهی
efficiency variance U تباین کارایی
efficiency unit U واحد کارایی
injection efficiency U بازده تزریق
internal efficiency U راندمان داخلی
economic efficiency U کارائی اقتصادی
maximum efficiency U حداکثر کارائی
mechanical efficiency U بازده مکانیکی
luminous efficiency U راندمان روشنایی
luminous efficiency U ضریب روشنایی
maximum efficiency U راندمان حداکثر
absolute efficiency U کارائی مطلق
maximum efficiency U راندمان بیشینه
mechanical efficiency U راندمان مکانیکی
average efficiency U بازده متوسط
ballistic efficiency U کارایی بالیستیکی گلوله یاجنگ افزار بازده بالیستیکی
mechanical efficiency U کارایی مکانیکی
energy conversion efficiency U راندمان تبدیل انرژی
equity versus efficiency U برابری در مقابل کارائی
margine efficiency of capital U نرخ مورد نظر هر کس ازسرمایه گذاری خود
annual efficiency index U شاخص کارایی سالانه خدمتی
lamp bulb efficiency U بازده لامپ
marginal efficiency of capital U کارائی نهائی سرمایه
margine efficiency of capital U بازده نهایی سرمایه
decreasing marginal efficiency of capita U کارائی نهائی نزولی سرمایه
low level injection efficiency U ضریب بهره تزریق در سطح پایین
coefficient of relative efficiency organ U ضریب نسبی کارایی سازمان
crystal frequency changer efficiency U بازده بلور تغییر دهنده بسامد
ampere hour efficiency of storage batter U بازده باتری انبارهای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com