Perdic | main clauses | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	main clauses U	رجوع شود به clause independent

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	clauses U	ماده قانون
	clauses U	قضیه
	clauses U	عبارت
	clauses U	شرط
	clauses U	ماده
	clauses U	عهد
	clauses U	بند
	clauses U	جزء قضیه
	clauses U	جزئی از جمله
	penalty clauses U	ماده یا بند جریمه
	qualifying clauses U	مواد اصلاحی
	subordinate clauses U	جملهوارهی فرعی
	subordinate clauses U	بند وابسته
	enacting clauses U	موادیکه مقر رات تازه دربرداشته باشد
	main U	MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
	main U	مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
	main U	ی تر راهنمایی میکند
	main U	بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
	main U	ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
	main U	سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
	main U	مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
	main U	بسیار مهم
	in the main U	اساسا
	in the main U	بطور کلی
	in the main U	بیشتر اصلا
	with might and main U	با تمام نیرو با همه توانایی
	main U	خط اصلی
	main U	کامل شاه لوله
	main U	بزرگ تمام
	main U	کامل
	main U	نیرومند
	main U	عمده
	main U	مهم تمام
	main <adj.> U	اصلی
	main U	دریا
	main U	با اهمیت
	main U	مهم
	main signal U	سیگنال اصلی
	main shaft U	محور اصلی
	main shaft U	میل چرخ
	main topmast U	دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
	main sewer U	مجرای اصلی فاضلاب
	main sewer U	لوله اصلی
	main sequence U	رشته اصلی
	main stage U	طبقه اصلی
	main stage U	عرشه اصلی
	main memory U	حافظه اصلی
	main switch U	کلید اصلی
	main storage U	حافظه اصلی
	main storage U	انباره اصلی
	main stem U	خط اصلی
	main spring U	شاه فنر
	main stem U	راه اصلی جویبار
	main stem U	قسمت اصلی کانال
	main mast U	دکل اصلی
	main pole U	قطب اصلی
	main port U	بندر اصلی
	main pipe U	لوله اصلی
	main patent U	ثبت اصلی
	main oscillator U	اسیلاتور اصلی
	main nozzle U	شیپوره یا نازل اصلی
	main motor U	موتور اصلی
	main menu U	منوی اصلی
	main menu U	فهرست انتخاب اصلی
	main port U	,
	main port U	refrencestation : syn
	main sector U	بخش اصلی
	main score U	نمره اصلی
	main sail U	بادبان اصلی
	main routine U	روال اصلی
	main regulator U	تنظیم کننده محور اصلی
	main radio U	اطاق اصلی بی سیم ناو
	main program U	برنامه اصلی
	main port U	port principal
	main members U	قطعات اصلی
	main drag <idiom> U	مهمترین خیابان شهر
	What is the main obstacle ? U	مانع اصلی چیست ؟
	To wonder from the main topic. U	از مطلب اصلی دور افتادن
	rising main U	جنبشاصلی
	main wheel U	چرخاصلی
	main vent U	منقذاصلی
	main tube U	تیوپاصلی
	main transformer U	تغییردهندهاصلی
	main diagonal U	قطر اصلی [ریاضی]
	main color U	رنگ اصلی
	main store U	حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
	main memory U	حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
	main store U	حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
	main memory U	حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
	main stripe U	[خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
	main color U	رنگ زمینه
	main stand U	تکیهگاهاصلی
	main stalk U	ساقهاصلی
	main section U	قسمتاصلی
	main carriage U	حاملاصلی
	main clause U	رجوع شود به clause independent
	the main army U	بخش عمده ارتش
	main yard U	قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
	main wire U	سیم اصلی
	main winding U	سیم پیچی اصلی
	main voltage U	ولتاژ اصلی
	main cleanout U	تمیزکنندهاصلی
	main duct U	لولهاصلیآب
	main parachute U	چتراصلی
	main mirror U	آینهاصلی
	main leg U	پایهاصلی
	main inlet U	دهانهاصلی
	main glider U	غلتکاصلی
	main fan U	پروانهاصلی
	main entrance U	ورودیاصلی
	main engines U	موتورهایاصلی
	main unit U	واحد اصلی
	gas main U	شاه لوله گاز
	main beam U	شاه تیر
	main beam U	شعاع اصلی
	main body U	عمده قوا
	main body U	عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
	main building U	ساختمان اصلی
	main busbar U	شمش اصلی
	main cable U	کابل اصلی
	main camshaft U	میل بادامک اصلی
	main canal U	کانال اصلی
	main carburetor U	کاربراتور اصلی
	main road U	راه اصلی
	main road U	جاده اصلی
	main lines U	خط اصلی
	main circuit U	مدار اصلی
	main lines U	کانال اصلی
	main coil U	سیم پیچ اصلی
	main battery U	باطری اصلی
	main roads U	جاده اصلی
	blast main U	لوله دم
	fire main U	لوله اب اتش نشانی
	water main U	شاه لوله اب
	gas main U	لوله اصلی گاز
	coup de main U	حمله ناگهانی با تمام قوا
	collecting main U	شبکه دریافت
	main amplifier U	تقویت کننده اصلی
	collecting main U	شبکه جمع کننده
	main anode U	اند اصلی
	main armament U	جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
	main attack U	تک اصلی
	main attack U	تلاش اصلی نیروها
	main attack U	حمله اصلی
	main axis U	محور اصلی
	main roads U	راه اصلی
	main battery U	توپ اصلی ناو
	main coil U	بوبین اصلی
	main electrode U	الکترود اصلی
	main exciter U	محرک اصلی
	main office U	مرکز اصلی
	main exchange U	مرکز اصلی
	water main U	لوله هادی اب
	main effort U	تلاش اصلی نیروها
	main effort U	تلاش اصلی
	main line U	نهر مادر
	main line U	کانال اصلی
	main feed U	تغذیه اصلی
	main field U	میدان اصلی
	main fire U	سیستم اصلی اتش
	main line U	نهر اصلی
	main guard U	نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
	main guard U	پست نگهبانی اصلی
	main gap U	فاصله تخلیه اصلی
	main gap U	شکاف اصلی
	main fuse U	فیوز اصلی
	main frame U	کامپیوتر بزرگ
	main fire U	سیستم تیراندازی اصلی
	main drain U	پمپ اصلی خن ناو
	main drain U	زهکش اصلی
	main lines U	نهر مادر
	main lines U	نهر اصلی
	main contractor U	مقاطعه کار اصلی
	main current U	جریان اصلی
	main contact U	کنتاکت اصلی
	main current U	اتصال سری
	main deck U	عرشه اصلی ناو
	main line U	خط اصلی
	main deck U	پل اصلی
	main column U	ستون اصلی
	main door U	در اصلی
	main distribution U	مقسم اصلی
	main contractor U	پیمانکاردست اول
	main connection U	اتصال اصلی
	main discharge U	تخلیه اصلی
	main direction U	جهت اصلی
	main supply pipe U	لولهمنبعاصلی
	deviate from the main subject U	از موضوع خارج شدن
	Take me to the main railway station! U	مرا به ایستگاه اصلی راه آهن برسانید.
	main line of resistance U	خط مقاومت اصلی
	What does Main Street think of this policy? U	بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
	The main road bears to the right. U	این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
	the main diagonal of a matrix U	قطر اصلی یک ماتریس [ریاضی]
	main scope tube U	مجرایاصلیهدف
	main line of resistance U	خط اصلی مقاومت
	main battle tank U	قوی ترین تانک رزمی
	micro to main frame U	پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
	main transmission shaft U	محور انتقال اصلی
	main center office U	مرکز اصلی ارتباطات
	main supply route U	راه اصلی تدارکات