Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
macro stage
U
مرحله کلان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
macro
U
نمایش گرافیکی مراحل منط قی
macro
U
برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
macro
U
رشد زیاد
macro
U
استفاده از برچسب در زبان برنامه نویسی اسمبلی برای بیان به اسمبلر که تابع ماکرو در آن نقط ه وارد میشود
macro
U
زبان برنامه نویسی که به برنامه نویس امکان تعریف و استفاده از دستورات ماکرو میدهد
macro
U
نوشتن برنامه با استفاده از دستورات ماکرو با بیان دستورات آن
macro
U
طبقات و عملیات در یک تابع
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
macro
U
تابع برنامه یا بلاک دستورات که توسط کلمه یا برچسب بیان شده است
macro
U
تابع و دستورات برای انجام عمل ماکرو
macro
U
شرح دستور
macro
U
فرآیندی که فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جایگزین میشود
macro
U
دراز
macro-
U
خیلی بزرگ یا مربوط به نام سیستم
macro
U
بزرگ
macro
U
بطورغیر عادی
macro
U
درشت
macro
U
کلان درشت دستور
macro
U
کلان
macro
U
کل
macro
U
درشت دستور
macro library
U
کتابخانه ماکرو
macro declaration
U
درشت اعلان
keyword macro
U
درشت دستور کلید واژهای
macro assembler
U
درشت همگزار
macro assembler
U
ماکرو اسمبلر
macro generator
U
مولد ماکرو
macro instruction
U
درشت دستور
macro instruction
U
درشت دستورالعمل
macro library
U
درشت کتابخانه
macro model
U
الگوی کلان
macro processor
U
درشت پردازشگر
macro processor
U
پردازشگرماکرو
macro variables
U
متغیرهای کلان
macro generator
U
درشت زا
macro expansion
U
بسط درشت دستور
positional macro
U
درشت دستور مرتبهای
macro assembler
U
درشت همگذار
macro economics
U
اقتصاد کلان
macro call
U
درشت فراخوان
macro call
U
فراخوانی ماکرو
macro definition
U
درشت تعریف
macro definition
U
تعریف ماکرو
macro difinition
U
درشت تعریف
mixed mode macro
U
درشت دستور امیخته باب
macro dynamic model
U
الگوی کلان پویا
macro set button
U
دکمهتنظیمصدا
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
stage
U
مرحله
stage
U
چوب بست
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
اسکان دادن
stage
U
سکو
stage
U
درجه مرحله
stage
U
مراحل مختلف یک موشک
stage
U
مرحله دار شدن اشکوب
stage
U
اشکوب
stage
U
پرده گاه مرحله
stage
U
در صحنه فاهرشدن
stage
U
طبقه
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
to go on stage
U
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
to go on the stage
U
اکترشدن
to go on the stage
U
بازیگرشدن
stage
U
صحنه نمایش
stage
U
صحنه
stage
U
منزل
stage
U
پایه وهله
stage
U
نیمکت اویزان
first stage
U
مرحلهاول
not stage
U
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
zero stage
U
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
second stage
U
مرحلهدوم
at this stage
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
third stage
U
مرحلهسوم
stage
U
مقام
stage
U
قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage
U
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage coach
U
دلیجان
single stage
U
یک طبقه
single stage
U
یک طبقهای
quick stage
U
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
this play does not stage well
U
این داستان خوب در نمایش در نمیاید
stage set
U
تعویض سن
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
stage direction
U
مدیریت
stage direction
U
کاگردانی
stage fever
U
کرم بازیگری یا اکتری
stage payments
U
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
termination stage
U
مرحله پایانی
stage race
U
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage set
U
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage director
U
مدیر نمایش
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
در پس پرده
stage clip
U
سطحنمایش
to put on the stage
U
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
turbine stage
U
طبقه توربین
two stage experiment
U
ازمایش دو مرحلهای
two stage sampling
U
نمونه گیری دو مرحلهای
stage door
U
در عقب صحنه
stage doors
U
در عقب صحنه
stage whisper
U
نجوای روی صحنه
stage whispers
U
نجوای روی صحنه
stage-struck
U
عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage curtain
U
پردهنمایش
centre-stage
U
شرائطبسیار حساسو مهم
landing stage
U
حملباقایق
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
speed stage
U
مرحله سرعت
speed stage
U
سطح سرعت
At that point
[stage]
, ...
U
وقتی که موقعش رسید...
regulator first stage
U
صفحهنمایشنخستینرگلاتور
mechanical stage
U
پایهمکانیکی
To appear on the scene (stage).
U
روی صحنه ظاهر شدن
stage-struck
U
شیفتهی بازیگری
stage manager
U
کارگردان نمایش
anal stage
U
مرحله مقعدی
buffer stage
U
مرحله میانگیر
converter stage
U
طبقه مبدل
developmental stage
U
مرحله تکوینی
developmental stage
U
مرحله پیشرفت
differential stage
U
مرحله تفاضلی
energy stage
U
لایه انرژی
first audio stage
U
مرحله صوتی نخست
flood stage
U
تراز بحرانی طغیان
impluse stage
U
طبقه فشار مستقیم
initial stage
U
طبقه نخستین
stage fright
U
صحنه هراسی
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage-managing
U
کارگردانی کردن
stage managers
U
مدیر نمایش
stage managers
U
کارگردان نمایش
stage manage
U
اداره کردن
stage manage
U
کارگردانی کردن
stage-manage
U
اداره کردن
stage-manage
U
کارگردانی کردن
stage-managed
U
اداره کردن
stage-managed
U
کارگردانی کردن
stage-manages
U
اداره کردن
stage-manages
U
کارگردانی کردن
stage-managing
U
اداره کردن
input stage
U
طبقه ورودی
input stage
U
طبقه اولیه
phallic stage
U
مرحله التی
multi stage
U
چند مرحلهای
modulator stage
U
طبقه مدولاسیون
mixer stage
U
طبقه مخلوط کننده
main stage
U
عرشه اصلی
oedipal stage
U
مرحله ادیپی
oral stage
U
مرحله دهانی
main stage
U
طبقه اصلی
stage manager
U
مدیر نمایش
killer stage
U
صافی رنگ
multi stage
U
چند طبقه
output stage
U
مرحله خروجی
larval stage
U
مرحله کرمی
multi stage amplifier
U
تقویت کننده چند طبقه
multi stage amplifier
U
امپلی فایر چند طبقه
multi stage experiment
U
ازمایش چند مرحلهای
multi stage press
U
پرس چند طبقه
push pull stage
U
طبقه پوش- پول
power amplifier stage
U
مرحله فزون ساز توان
multi stage scaffolding
U
داربست چند طبقه
power output stage
U
طبقه خروجی
multi stage production
U
تولید چند مرحلهای
two stage least squares method
U
برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
intermediate frequency stage
U
طبقه ی فرکانس میانی
high pressure stage
U
طبقه فشار قوی
frequency divider stage
U
طبقه مقسم فرکانس
low power stage
U
طبقه کم قدرت
three stage least squares method
U
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
mechanical stage control
U
کنترلپایهمکانیکی
two stage least squares method
U
روش حداقل مربعات دومرحلهای
multi stage sampling
U
نمونه گیری چند مرحلهای
anal retentive stage
U
مرحله مقعدی ضبطی
To stage political demonstrations.
U
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
anal expulsive stage
U
مرحله مقعدی دفعی
It was stage –managed . It was trumped up.
U
صحنه سازی بود
bed building stage of river
U
تراز سطح متوسط اب رودخانه
Stage party ( films , movies ) .
U
میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com