Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
macro dynamic model
U
الگوی کلان پویا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
macro model
U
الگوی کلان
dynamic model
U
الگوی پویا
dynamic model
U
مدل پویا
micro dynamic model
U
الگوی خرد پویا
macro
U
تابع برنامه یا بلاک دستورات که توسط کلمه یا برچسب بیان شده است
macro
U
طبقات و عملیات در یک تابع
macro-
U
خیلی بزرگ یا مربوط به نام سیستم
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
macro
U
رشد زیاد
macro
U
درشت دستور
macro
U
نمایش گرافیکی مراحل منط قی
macro
U
نوشتن برنامه با استفاده از دستورات ماکرو با بیان دستورات آن
macro
U
زبان برنامه نویسی که به برنامه نویس امکان تعریف و استفاده از دستورات ماکرو میدهد
macro
U
بطورغیر عادی
macro
U
درشت
macro
U
بزرگ
macro
U
دراز
macro
U
کلان درشت دستور
macro
U
کلان
macro
U
کل
macro
U
فرآیندی که فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جایگزین میشود
macro
U
شرح دستور
macro
U
تابع و دستورات برای انجام عمل ماکرو
macro
U
برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
macro
U
استفاده از برچسب در زبان برنامه نویسی اسمبلی برای بیان به اسمبلر که تابع ماکرو در آن نقط ه وارد میشود
positional macro
U
درشت دستور مرتبهای
macro generator
U
مولد ماکرو
macro instruction
U
درشت دستور
macro instruction
U
درشت دستورالعمل
macro library
U
درشت کتابخانه
macro library
U
کتابخانه ماکرو
macro processor
U
درشت پردازشگر
macro processor
U
پردازشگرماکرو
macro stage
U
مرحله کلان
macro variables
U
متغیرهای کلان
macro generator
U
درشت زا
keyword macro
U
درشت دستور کلید واژهای
macro expansion
U
بسط درشت دستور
macro assembler
U
درشت همگزار
macro assembler
U
ماکرو اسمبلر
macro assembler
U
درشت همگذار
macro call
U
درشت فراخوان
macro call
U
فراخوانی ماکرو
macro economics
U
اقتصاد کلان
macro difinition
U
درشت تعریف
macro definition
U
تعریف ماکرو
macro definition
U
درشت تعریف
macro declaration
U
درشت اعلان
mixed mode macro
U
درشت دستور امیخته باب
macro set button
U
دکمهتنظیمصدا
model
U
نمونه اصلی
s s model
U
الگوی محرک- محرک
s r s model
U
الگوی محرک- پاسخ- محرک
s r model
U
الگوی محرک- پاسخ
s o r model
U
الگوی محرک- جاندار- پاسخ
new model
U
از نوطرح کردن
model
U
مدل
model
U
قالب
model
U
طرح
model
U
قطعهای که برای به نمایش گذاشن به کار می رود
model
U
نوع یک محصول
model
U
گونه یک محصول
model
U
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
model
U
ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
model
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
model
U
نمونه
model
U
سرمشق
model
U
قالب طرح
model
U
نقشه
model
U
طرح ریختن ساختن
model
U
شکل دادن
model
U
مطابق مدل معینی در اوردن
model
U
نمونه قرار دادن
model
U
مدل سازی
model
U
الگو
dynamic
U
متحرک
dynamic
U
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamic
U
نیروی مستقر
dynamic
U
نیروی درونی
dynamic
U
جنبشی
dynamic
U
پویشی
dynamic
U
پویا
dynamic
U
شخص پرانرژی
dynamic
U
حرکتی
dynamic
U
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
dynamic
U
بالان
dynamic
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamic
U
ثیر گذاشتن روی داده ماشین
dynamic
U
مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
dynamic
U
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
dynamic
U
حافظه با دستیابی تصادفی که نیاز دارد و محتوای آن مرتب بهنگام شود
dynamic
U
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic
U
ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
dynamic
U
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
dynamic
U
زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
dynamic
U
دینامیک
dynamic
U
قوهای
dynamic
U
ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
dynamic
U
بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
dynamic
U
تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
dynamic
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
validation of a model
U
اعتبار یک الگو
she was a model of besuty
U
نمونه زیبایی بود
two sector model
U
الگوی دو بخشی
validation of a model
U
تحقق پذیری یک الگو
vintage model
U
الگوی مقطع زمانی
dressmaker's model
U
مانکنخیاطی
vintage model
U
الگوی زمانی
hierarchical model
U
مدل سلسله مراتبی
station model
U
مدلهواشناسی
large model
U
مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
imageing model
U
روش یا مدل ارائه تصاویر
huge model
U
مدل حافظه پردازنده Intel که به کد داده و برنامه اجازه ارسال بر حسب کیلوبایت میدهد.
tiny model
U
مدل حافظه خانواده پردازنده Intel که امکان وجود چندین کیلوبایت داده وکد را ایجاد میکند
test model
U
نمونه ی ازمایش
normative model
U
الگوی هنجاری
noncompetitive model
U
الگوی غیر رقابتی
molecular model
U
الگوی مولکولی
model geometric
U
یک قسمت یا یک ناحیه جغرافیایی که روی یک سیستم گرافیکی کامپیوترطراحی و در یک پایگاه ذخیره شده است
model geometric
U
نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل
model building
U
الگوسازی
micro model
U
الگوی خرد
mathematical model
U
الگوی ریاضی
mathematical model
U
مدل ریاضی
pilot model
U
نمونه ازمایشی
pilot model
U
مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
pilot model
U
مدل ازمایشی
stochastic model
U
نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
stochastic model
U
الگوی تصادفی
probabilistic model
U
مدل احتمالی
relational model
U
مدل رابطهای
random model
U
الگوی تصادفی
random model
U
مدل تصادفی
probabilistic model
U
الگوی احتمالی
planning model
U
الگوی برنامه ریزی
neoclassical model
U
الگوی نئوکلاسیک
mathematicl model
U
الگوی ریاضی
haavelmo model
U
الگوی هاولمو
bohr model
U
مدل بور
decision model
U
الگوی تصمیم گیری
deteministic model
U
مدل قطعی
data model
U
مدل داده
cosmological model
U
مدل کیهان شناختی
corporate model
U
نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
econometric model
U
الگوی اقتصادسنجی
economic model
U
الگوی اقتصادی
probabilistic model
U
الگوی تصادفی
electrical model
U
مدل الکتریکی
conceptual model
U
شرح پایگاه داده ها یابرنامه به صورت دادهای وارد وموضوعات مربوط به آن
conjunctive model
U
الگوی عطفی
dynamic load
U
بار جنبشی
dynamic equilibrium
U
تعادل پویا
dynamic economy
U
اقتصاد پویا
dynamic dump
U
نسخه برداری پویا
dynamic dump
U
روبرداری پویا
dynamic dump
U
رو گرفت پویا
dynamic damper
U
مستهلک کننده دینامیکی
dynamic equilibrium
U
تعادل دینامیکی
dynamic expander
U
بسط دهنده دینامیکی
dynamic factor
U
ضریب دینامیکی
dynamic load
U
بار دینامی
dynamic lattice
U
شبکه پویشی
dynamic lift
U
برای دینامیکی
dynamic link
U
پیوند پویا
dynamic error
U
خطای پویا
dynamic convergence
U
همگرایی دینامیک
dynamic analisis
U
تجزیه و تحلیل پویای اقتصادی
dynamic stability
U
تعادل پویا
dynamic allocation
U
تخصیص پویا
dynamic analisis
U
تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
dynamic analysis
U
تحلیل پویا
dynamic analysis
U
تحلیل دینامیک
dynamic balance
U
تعادل و توازن حرکتی
dynamic balay
U
حمایت متحرک
dynamic scheduling
U
زمان بندی پویا
dynamic braking
U
ترمز دینامیکی
dynamic braking
U
ترمز واکنشی
dynamic characteristic
U
مشخصه دینامیک
dynamic check
U
مقابله پویا
dynamic condition
U
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
dynamic contraction
U
انقباض هم تنش
dynamic brake
U
ترمزدینامیکی
dynamic load
U
بار پویا
dynamic sensitivity
U
حساسیت دینامیک
dynamic test
U
ازمون پویا
dynamic stop
U
ایست پویا
dynamic storage
U
انباره پویا
dynamic storage
U
حافظه پویا
dynamic strength
U
مقاومت دینامیکی
dynamic structure
U
ساخت پویا
dynamic subroutine
U
زیرروال پویا
dynamic subroutine
U
زیر روال پویا
dynamic system
U
نظام پویا
dynamic system
U
سیستم پویا
dynamic system
U
سازگان پویا
dynamic trait
U
ویژگی پویشی
dynamic viscosity
U
گرانروی مطلق
dynamic viscosity
U
گرانروی مکانیکی
dynamic economy
U
اقتصاد متحرک
lattice dynamic
U
دینامیک شبکه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com