Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
machine readable information
U
اطلاعات خواندنی توسط کامپیوتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
machine readable
U
خواندنی توسط ماشین
machine readable
U
قابل خواندن توسط ماشین
information processing machine
U
computer
readable
U
قابل خواندن
readable
U
خواندنی
readable
U
خوانا
readable
U
ذخیره شده روی رسانه که مستقیماگ روی کامپیوتر وارد میشود
readable
U
آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
computer readable
U
آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
information
U
پرسشگاه
information
U
اطلاع دادن
information
U
معلومات
information
U
مفروضات اطلاعات
information
U
اگاهی
information
U
اطلاعات
information
U
استخبار خبر رسانی
information
U
سوابق
information
U
معلومات اگاهگان
information
U
خبر
information
[on]
about somebody]
[something]
U
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
asking for information
U
استعلام
information
[on]
about somebody]
[something]
U
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
information
U
داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information
U
تهمت
information
U
اتهام
information
U
اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information
U
داده ها
information
U
معلومات معیطات
information
U
نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information
U
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
information
[on]
about somebody]
[something]
U
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
information
U
اخبار
Where can I get information?
U
از کجا می توانم بپرسم؟
for your information
U
برای اگاهی شما
further information
U
آگاهی بیشتر
information
U
اطلاع
inside information
U
اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
input information
U
اطلاعات ورودی
information utility
U
utility computer
information unit
U
واحد اطلاعات
information approach
U
روش کسب اطلاعات
information transmission
U
انتقال اطلاعات
information theory
U
نظریه اطلاعات
information theory
U
نظریه خبر
information banks
U
بانکهای اطلاعاتی
information bits
U
بیتهای اطلاعاتی
input information
U
اطلاعات اولیه
lay an information against some one
U
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
troop information
U
مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
troop information
U
برنامه اگاه سازی
to dig for information
U
جویای خبرشدن
to dig for information
U
خبرجویی کردن
teachnical information
U
اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
stationary information
U
اطلاعات لایتغیر
redundant information
U
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
public information
U
اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
public information
U
اطلاعات عمومی
perfect information
U
اطلاعات کامل
ministry of information
U
وزارت اطلاعات
market information
U
اطلاعات و دادههای بازار
information center
U
مرکز اطلاعات
genetic information
U
اطلاعات وراثتی
wrong information
U
اطلاعات نادرست
information theory
U
نظریه اگاهی
information test
U
ازمون معلومات
information program
U
برنامه اگاه سازی
information program
U
اگاه سازی برنامه اطلاعات
information providers
U
تهیه کنندگان اطلاعات
information retrieval
U
بازیابی اطلاعات
information revolution
U
تحول اطلاعات
information routing
U
مسیریابی اطلاعاتی
information science
U
علم اطلاعات
information science
U
علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
information service
U
خدمت اطلاعاتی
information service
U
سرویس اطلاعاتی
defense information
U
اطلاعات نظامی
information service
U
خدمات اطلاعات
derived information
U
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
information processing
U
پردازش اطلاعات
information processing
U
نتیجه گیری ازاخبار
information processing
U
تقویم اخبار
flow of information
U
گردش اطلاعات
information box
U
قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
information bureau
U
دفتر اطلاعات
information bureau
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information system
U
سیستم اطلاعات
information capacity
U
فرفیت خبری
information system
U
سیستم اطلاعاتی
information source
U
منبع اطلاعات
information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information explosion
U
انفجار اطلاعات
information flow
U
روانه خبر
information hiding
U
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
information networks
U
شبکههای اطلاعاتی
defense information
U
اطلاعات دفاعی
information console
U
کنسولاطلاعاتی
Please send me information on ...
U
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
false information
U
خبر نادرست
spacial information
U
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
a piece of information
U
یک تکه اطلاع
pieces of information
U
چندها تکه اطلاعات
hidden information
U
اطلاعات پنهان کرده
information technology
U
تکنولوژی اطلاعات
information sheet
U
برگه اطلاعات
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
oral information
U
اطلاعات گفتاری
[شفاهی]
a few scraps of information
U
یک خرده اطلاعات
[ناکافی]
false information
U
اطلاعات نادرست
to gather information
[about; on]
U
جمع آوری کردن اطلاعات
[در مورد]
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
U
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
leakage of information
U
نشت اطلاعات
to fish for information
<idiom>
U
یک دستی زدن به کسی
[اصطلاح روزمره]
to pump somebody for information
<idiom>
U
یک دستی زدن به کسی
[اصطلاح روزمره]
Ministry of Information .
U
وزارت اطلاعات
information counter
U
جایگاهاطلاعات
information desk
U
میز اطلاعات
spatial information
U
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
[pieces of]
information
U
اطلاعات
Where is the information desk?
U
میز اطلاعات کجاست؟
information office
U
دفتر اطلاعات
information and storage and retrieval
U
ذخیره و بازیابی اطلاعات
freedom of information act
U
قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
information management system
U
سیستم مدیریت اطلاعات
information processing carriculum
U
دوره پردازش اطلاعات
information processing center
U
مرکز پردازش اطلاعات
personal information manager
U
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
essential elements of information
U
عناصر اصلی اخبار
essential elements of information
U
عناصراصلی اطلاعات
information resource management
U
مدیریت منبع اطلاعات
executive information system
U
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
information retrieval system
U
سیستم بازیابی اطلاعات
general information data
U
اطلاعات و امار عمومی
information processing systems
U
نظامهای خبرپردازی
to give
[provide]
somebody
[some]
information
U
به کسی آگاهی دادن
flight information board
U
تابلواطلاعاتپرواز
In regard to the proposed changes I think we need more information.
U
در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
management information system
U
نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
management information system
U
سیستم مدیریت اطلاعات
aeronautical information overprint
U
اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
office information system
U
سیستم اطلاعات اداری
on line information service
U
سرویس اطلاعاتی مستقیم
survey information center
U
مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
target information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
target information center
U
مرکز اطلاعات هدف
association in information systems
U
professionals
association in information systems
U
انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
to broad cast information
U
خبری که درهمه جا منتشرشود
To glean information . To nose around .
U
سر وگوش آب دادن
To obtain first-hand information .
U
خبر دست اول کسب کردن
central information file
U
سیستم اصلی ذخیره داده
It would not be proper for me to give you that information.
U
درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
information storage and retrieval
U
بازیابی و ذخیره سازی اطلاعات
combat information center
U
مرکز اطلاعات رزمی
to pass on
[information or news]
U
به بقیه اطلاع دادن
computer information system
U
سیستم اطلاعات کامپیوتری
combat information center
U
اطاق عملیات
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
action information center
U
مرکزاطلاعات تاکتیکی
action information center
U
مرکز اخبار تاکتیکی
national crime information center
U
شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .
U
سر وگوشی آب دادن
automatic terminal information service
U
ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
dow jones information service
U
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
canadian information processing society
U
انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
biographical information blank form
U
فرم پر نشده بیوگرافی افراد
civilian internee information bureau
U
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
american civilian internee information
U
قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
American Standard Code for Information Interchange
U
کدی که حروف الفبا عددی را به صورت کد دودویی بیان میکند
machine
U
ماشین
two way machine
U
ماشین دو راهه
machine sensible
U
قابل درک توسط کامپیوتر
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine
U
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
U
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
U
بیت اجرا میشود
machine
U
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
U
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
U
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
U
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
U
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
U
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
U
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
U
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
U
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
U
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
U
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
U
دستگاه
machine
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com