Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
low status
U
دون پایه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
status
U
وضع
status
U
وضعیت
status
U
حالت
status
U
حال پایه
status
U
مقام
status
U
شان
status
U
پایگاه
status
U
وضع اجتماعی یا قانونی
status
U
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
U
ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
U
سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status
U
مشابه 9596
status
U
یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status
U
خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status
U
اهمیت یا موقعیت
status quo
U
وضع موجود
status quo
U
وضع کنونی حالت طبیعی
status quo
U
وضع فعلی
status quo
U
وضع کنونی وضع موجود
marital status
U
وضع تاهل
achieved status
U
پایگاه اکتسابی
active status
U
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
active status
U
خط مشی فعال توپخانه
caretaker status
U
وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
channel status word
U
کلمه وضعیت مجرا
cirro status
U
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
civil status office
U
دفتر سجل و احوال
class status
U
پایگاه طبقهای
control status
U
وضعیت کنترلی
control status
U
وضعیت کنترل اتش
device status
U
وضعیت دستگاه
duty status
U
وضعیت خدمتی
equal status persons
U
افراد همپایه
financial status
U
وضع مالی
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
high status
U
بلندپایه
inactive status
U
حالت انتساب
inactive status
U
وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status
U
خط مشی خاموش
key status indicator
U
نشانگر وضعیت کلید
maintenance status
U
وضعیت نگهداری
mental status
U
وضع روانی
nonduty status
U
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
nonpay status
U
حالت انتظار خدمتی
nonpay status
U
وضعیت قطع حقوق
personal status
U
احوال شخصیه
personnel status
U
وضعیت پرسنلی
personnel status
U
وضع افراد
professional status
U
پایگاه حرفهای
program status word
U
کلمه وضیت برنامه
program status word
U
کلمه وضعیت برنامه
social status
U
پایگاه اجتماعی
social status
U
موقعیت اجتماعی
socioeconomic status
U
پایگاه اجتماعی- اقتصادی
status board
U
تابلوی وضعیت
status board
U
تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board
U
تابلو وضعیت
status code
U
رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
status enquiry
U
پرسش نامه وضعیت
status enquiry
U
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
status map
U
نقشه وضعیت نما
status of limitations
U
قانون مرورزمان
status quo ante bellum
U
حالت پیش از جنگ
status register
U
ثبات وضعیت
status report
U
گزارش وضعیت
status word
U
کلمه وضعیت نما
two sided disk status
U
اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
status symbol
U
نماد منزلت
status symbol
U
علامت مقام
status symbol
U
نشانهی شان و اعتبار
status symbols
U
نماد منزلت
status symbols
U
علامت مقام
status symbols
U
نشانهی شان و اعتبار
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
U
اینهم برای آدم شهرت نشد
She is not mindful of her social position ( status ) .
U
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
Status . Position and rank.
U
مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
To preserve the status quo .
U
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
citizenship
[status of a citizen]
U
ملیت
[حقوق]
[سیاست]
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com