Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
low level current gain
U
تقویت جریان در سطح پایین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
high frequency current gain
U
تقویت جریان فرکانس بالا
low frequency current gain
U
تقویت جریان فرکانس پایین
gain
U
جلوبردن توپ
gain
U
بدست اوردن
gain
U
افزایش
gain
U
صرفه استفاده
gain
U
بهره تقویت
gain
U
نفع
gain
U
سود
gain over
U
ربودن
gain over
U
سوی خود کشیدن
gain
U
حصول تحصیل منفعت کردن
gain
U
سود بردن
gain
U
فایده بردن
gain
U
پیدا کردن
gain
U
افزوده
gain
U
سود بردن بهره
gain
U
بهره
gain
U
زیاد شدن
gain
U
نائل شدن پیشرفتن
gain
U
کسب کردن باز یافتن
gain
U
بهبودی یافتن رسیدن
gain
U
تقویت
gain over
U
با خود همراهی کردن
to gain a over
U
پیش افتادن از
to gain a over
U
برتری یاتفوق جستن بر
gain
U
حصول
It is a gain .
U
اینهم خودش غنیمت است
to gain a over
U
پیشدستی کردن بر
gain
U
به دست آوردن
to gain on
U
کم کم پیش رفتن سوی خردخردفراگرفتن
to gain over
U
سوی خودکشیدن
gain on
U
نزدیک شدن به
to gain on
U
نزدیک شدن به
gain
U
بهره برداری
gain
U
دستیابی داشتن به یک فایل
gain
U
منفعت
gain
U
بدست آوردن
gain
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
to gain over
U
ربودن
to gain over
U
باخودهم رای کردن
lateral gain
U
پوشش جانبی زمین درعکاسی هوایی
laser gain
U
بهره لیزر
gain control
U
کنترلصدا
gain time
U
اغتنام وقت کردن
gain time
U
دفع الوقت کردن
gain score
U
نمره افزوده
gain time
U
اغتنام وقت
gain opportunity
U
اغتنام وقت کردن
energy gain
U
بازده انرژی
directive gain
U
تقویت انتن
To gain an advantage.
U
کسب امتیاز کردن
gain ground
<idiom>
U
به جلو رفتن
No gain without pain.
<proverb>
U
بدون رنج چیزى بدست نمى آورى .
no pain no gain
<proverb>
U
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
gain the ear
<idiom>
U
رگ خواب کسی را به دست آوردن
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
epinosic gain
U
بهره ثانوی بیماری
secondary gain
U
بهره ثانوی بیماری
gain a victory
U
پیروز شدن
You are going to gain weight. if you let yourself go.
U
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
gain or loss
U
سود یا زیان
gain opportunity
U
فرصت را مغتنم شمردن
gain opportunity
U
اغتنام فرصت کردن
gain ground
U
خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
gain ground
U
پیشروی کردن
antenna gain
U
بهره انتن
loss and gain
U
زیان و سود
loss and gain
U
ضرر و منفعت
maximum gain
U
تقویت حداکثر
to gain a victory
U
فاتح شدن
to gain in nealth
U
شفایافتن
to gain a victory
U
فیروزشدن ففرکردن
transducer gain
U
بهره دگرسازی
to gain a victory
U
پیروزشدن
paranosic gain
U
بهره اصلی بیماری
primary gain
U
بهره اصلی بیماری
to gain time
U
به بهانه گذراندن
to gain time
U
دست بدست کردن
to gain a ccess
U
تقرب جستن
to gain a ccess
U
باریافتن
to gain a victory over
U
پیروزشدن بر
voltage gain
U
بهره ولتاژ
to gain a victory over
U
ففریافتن بر غلبه کردن بر
to gain hearts
U
جلب قلوب کردن
to gain ground upon
U
شدن به
to gain in nealth
U
بهبودی یافتن
to gain ground upon
U
نزدیک
to gain the day
U
پیروزشدن
to gain ground
U
تجاوزکردن تعدی کردن
to gain ground
U
پیشرفت کردن
to gain any ones ear
U
نمودن
light gain
U
تقویت نور
to gain any ones ear
U
کسیرا اماده شنیدن حرفی
closed loop gain
U
بهره تقویت درطبقه بسته
automatic gain control
U
کنترل بازده بطور خودکار
automatic gain control
U
نافم خودکار فزونسازی
capital gain tax
U
مالیات بر سود سرمایه
to gain the upper hand
U
پیش بردن
to gain the upper hand
U
غالب شدن
to gain the upper hand
U
غلبه یافتن
to gain the upper hand
U
تفوق جستن
open loop gain
U
بهره تقویت در حلقه باز
maximum power gain
U
تقویت توان حداکثر
maximum in power gain
U
تقویت قدرت حداکثر
keyed automatic gain control
U
تنظیم بهره با کلید خودکار
gated automatic gain control
U
تنظیم بهره با کلید خودکار
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things.
U
کارها را قبضه کردن
level best
U
بسیارعالی
level with each other
U
برابر
level out
U
یکنواخت کردن
O level
U
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
level best
U
خیلی عالی
to level off
U
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
to level off
U
مسطح شدن
[ناحیه ای]
level best
U
خیلی خوب
level to
U
تراز کردن
level
U
سطح برابر
level out
U
برابر کردن
he did his level best
U
کوتاهی نکرد
on the level
<idiom>
U
درستکار ،بی غل وغش
he did his level best
U
انچه از دستش برامدکرد
O level
U
نمرهی قبولی در این امتحانات
A level
U
مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level with each other
U
در یک تراز
level
U
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
level
U
تراز بنایی
level
U
همسطح
level
U
سطح ارتفاع
level
U
مسطح
level
U
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level
U
مسطح شدن
level
U
نشانه گرفتن
level
U
تراز کردن تراز
level
U
مستقیم
level
U
تراز سطح افقی افقی کردن
level
U
پایه
level
U
رده
level
U
همسطح کردن
level
U
مسطح کردن
level
U
ترازکردن
level
U
یک نواخت
level
U
هم پایه
level
U
هم تراز
level
U
تراز
level
U
ترازسازی
level
U
هدف در خط دید شماقرارگرفت
level
U
سطح
level
U
الت ترازگیری
level
U
میزان
level
U
هموار
level
U
موزون هدف گیری
level
U
یک دست
level of supply
U
سطح انبار
level of strength
U
میزان استعداد رزمی
level control
U
کنترل سطح
level colour
U
رنگ یکدست یا یکنواخت
level of supply
U
سطح اماد
level crossing
U
محل تقاطع دو خط راه اهن
level of supply
U
سطح تدارکات
flight level
U
سطح پرواز
level buble
U
حباب تراز
level crossing
U
گذرگاه همکف
level gage
U
اندازه گیر سطح
level of strength
U
سطح استعداد رزمی
level of effort
U
میزان تلاش
flight level
U
سقف پرواز
level of effort
U
تلاش رزمی یکان
low level
U
در سطح پایین
level of living
U
سطح زندگی
level of readiness
U
سطح امادگی رزمی
level of confidence
U
سطح اطمینان
level of significance
U
سطح معنی دار بودن
level land
U
زمین مسطح
flight level
U
سطح ارتفاع پرواز
first level address
U
آدرس فضای ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیماگ و بدون تغییر به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
floor level
U
کف
virtual level
U
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
sea level
U
سطح دریا
low level
U
پست
low level
U
فرومایه
low level
U
مقام پست وکوچک
low level
U
در ارتفاع کم
low level
U
کم ارزش
low level
U
پایین
low level
U
سقف پرواز کوتاه
low level
U
سطحی
high level
U
استاندارد ISO که حاوی پروتکل لایه اتصالی است و نحوه فرمت شدن داده پیش از ارسال روی شبکه سنکرون را بیان میکند
high level
U
قطعه و برنامهای که فریمهای داده HLDLC را به درست ارسال و دریافت میکند
high-level
U
استاندارد ISO که حاوی پروتکل لایه اتصالی است و نحوه فرمت شدن داده پیش از ارسال روی شبکه سنکرون را بیان میکند
high-level
U
قطعه و برنامهای که فریمهای داده HLDLC را به درست ارسال و دریافت میکند
level point
U
سطح اب ساکن
level point
U
نقطه مسطح
level point
U
سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله
level premium
U
حق بیمه
level rod
U
شاخص
level surface
U
سطح تراز
level tone
U
اهنگ یکنواخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com