English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lost documents U اسناد و مدارک گم شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
documents U اسناد
documents U پرونده ها [اسناد] [اوراق]
export documents U اسناد صادرات
import documents U اسناد واردات
confirmed by documents <adj.> U تایید شده توسط اسناد
engineering documents U پرونده های فناوری
registration of documents U ثبت اسناد
payment against documents پرداخت در برابر اسناد
turnaround documents U اسناد برگشت
inquiry documents U اسناد بازرسی
documents of title U سند مالکیت
documents of indentity U اسناد سجل احوال
documents against payment U اسناد در مقابل پرداخت
shipping documents U اسناد حمل
release documents against U واگذاری اسناد در مقابل
cash against documents U پول در مقابل اسناد
application documents U مدارک درخواستنامه
despatch documents U اسناد ارسال کالا
turnaround documents U مستندات برگشت
software documents U مستندات نرم افزاری
To forge a document (documents). U سند ومدرک سازی کردن
documents aganist acceptance U تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
registration of documents and lands U اداره ثبت اسناد و املاک
subsequent filing [application, documents] U ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
Get lost! <idiom> U دورشدن
lost cause U جنبش یا آرمان از دست رفته
lost cause U هدف تحقق نیافتنی
lost causes U جنبش یا آرمان از دست رفته
lost causes U هدف تحقق نیافتنی
to get lost U گم کردن
lost U از دست رفته تلف شده
lost U گم شده
lost U مفقود
lost U منحرف
lost U شکست خورده گمراه
lost U زیان دیده
lost U از دست رفته ضایع
lost U گمشده
lost U ضاله
lost U گلوله ناپیدا
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
to get lost U گمراه شدن
to get lost U گم شدن
We lost our way in the dark. U راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
no love lost <idiom> U سوء نیت ،احساسبدی داشتن
He lost everything that was dear to him. U آنچه برایش عزیز بود از دست داد
She lost her loved ones . U تمام عزیزانش را از دست داد
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
to count for lost U از دست رفته بحساب آوردن
She lost her way home . U راه خانه اش را گه کرد
lost document U مدرک گم شده
To be lost . To disappear . U ازمیان بر افتادن
He has lost count. U حساب از دستش دررفته
contact lost U تماس قطع شد
lost and untraceable U غایب مفقودالاثر
lost animal U حیوان ضاله
lost animal U حیوان گمشده
lost ball U گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
lost chain U زنجیره از دست رفته
lost chain U زنجیره گم شده
lost child U طفل لقیط
lost cluster U تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
i lost the train U به قطار نرسیدم
i lost the train U قطار را از دست دادم
contact lost U هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
lost article U لقطه
lost article U شیئی گمشده
he lost his reason U عقل یا هوش خودرا ازدست داد
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat U دوباره بوکالت برگزیده نشد
i have lost all patience U طاقتم طاق شده است
i lost my friends U دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
i lost sight of it U از نظرم نهان گشت
lost head U افت بار
lost mass U افت جرم
lost time U زمان گمگشته
sleep was lost to me U خواب بمن حرام شد
we lost sight of him U از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
contact lost U هدف گم شد
she has lost her roses U چهره گلگونش زعفرانی شده است
long-lost U کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
lost time U زمان مفقوده
lost target U تیر خطا
to sighfor lost days U افسوس روزهای تلف شده راخوردن
I did it unwittingly. I lost count. U از دستم دررفت
Did you ever find that pen you lost ? U قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
We should not have lost sight of the fact that ... U ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
to recover lost time U وقت گمشده را جبران کردن)
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
lost property office U دفتر اشیای گم شده
lost wax process U فرایند مدلهای مومی
lost wax process U ریخته گری با مدلهای مومی
We lost the case . We were convicted. U دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
Time lost cannot be won again. <idiom> U فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
She lost her husband in the crowd . U شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
The ship and all its crew were lost . U کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
Get lost ! scram ! Beat it! Get out !Get out of my sight ! Be off with you ! U برو گمشو !
He lost control of the car and swerved towards a tree. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com