English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lost chain U زنجیره از دست رفته
lost chain U زنجیره گم شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lost causes U هدف تحقق نیافتنی
to get lost U گم شدن
lost U ضاله
lost U از دست رفته تلف شده
lost U گم شده
lost U مفقود
lost U منحرف
to get lost U گم کردن
lost U شکست خورده گمراه
lost U گلوله ناپیدا
lost U زیان دیده
lost U از دست رفته ضایع
lost U گمشده
to get lost U گمراه شدن
Get lost! <idiom> U دورشدن
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
lost cause U جنبش یا آرمان از دست رفته
lost cause U هدف تحقق نیافتنی
lost causes U جنبش یا آرمان از دست رفته
long-lost U کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
He has lost count. U حساب از دستش دررفته
no love lost <idiom> U سوء نیت ،احساسبدی داشتن
i lost the train U قطار را از دست دادم
We lost our way in the dark. U راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
To be lost . To disappear . U ازمیان بر افتادن
He lost everything that was dear to him. U آنچه برایش عزیز بود از دست داد
contact lost U هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
She lost her way home . U راه خانه اش را گه کرد
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
lost documents U اسناد و مدارک گم شده
lost cluster U تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
we lost sight of him U از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
She lost her loved ones . U تمام عزیزانش را از دست داد
to count for lost U از دست رفته بحساب آوردن
lost document U مدرک گم شده
sleep was lost to me U خواب بمن حرام شد
lost article U شیئی گمشده
lost time U زمان گمگشته
i lost sight of it U از نظرم نهان گشت
lost time U زمان مفقوده
lost mass U افت جرم
lost target U تیر خطا
lost head U افت بار
i lost my friends U دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
he lost his reason U عقل یا هوش خودرا ازدست داد
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat U دوباره بوکالت برگزیده نشد
i have lost all patience U طاقتم طاق شده است
lost article U لقطه
lost child U طفل لقیط
lost and untraceable U غایب مفقودالاثر
lost animal U حیوان گمشده
contact lost U تماس قطع شد
contact lost U هدف گم شد
i lost the train U به قطار نرسیدم
she has lost her roses U چهره گلگونش زعفرانی شده است
lost ball U گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
lost animal U حیوان ضاله
Did you ever find that pen you lost ? U قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
The ship and all its crew were lost . U کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
She lost her husband in the crowd . U شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
to sighfor lost days U افسوس روزهای تلف شده راخوردن
I did it unwittingly. I lost count. U از دستم دررفت
to recover lost time U وقت گمشده را جبران کردن)
lost wax process U ریخته گری با مدلهای مومی
lost wax process U فرایند مدلهای مومی
Time lost cannot be won again. <idiom> U فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
lost property office U دفتر اشیای گم شده
We lost the case . We were convicted. U دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
We should not have lost sight of the fact that ... U ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
Get lost ! scram ! Beat it! Get out !Get out of my sight ! Be off with you ! U برو گمشو !
He lost control of the car and swerved towards a tree. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
chain U لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chain U زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chain U مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chain U زنجیر
chain U از کلمه قبلی
chain U لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain U فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain saw U اره زنجیری
chain U دارد.
chain U رکود داده در یک فایل زنجیری
chain U مراجعه کنید به CATENA
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain U لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
chain U چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
chain saw U اره برقی
chain U زنجیر مساحی
chain زنجیر
chain U کند وزنجیز حلقه
chain U رشته
chain U سلسله
chain U : زنجیرکردن
chain U شبکه زنجیری
chain U زنجیره
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain U سری
chain U سری عکسهای یک منطقه زنجیر
chain U سلسله سلسله مراتب
chain U سلسله کوه
print chain U زنجیر چاپ
pointer chain U زنجیر اشاره گرها
pawn chain U زنجیر پیادهای شطرنج
parent chain U زنجیر مادر
measuring chain U زنجیر مساحی
chain rule U قاعده زنجیری [ریاضی]
markov chain U زنجیره مارکف
markov chain U زنجیر مارکوف
studded chain U حلقه زنجیر میان دار
safety chain U زنجیرهامنیت
chain react U تحت واکنشهای زنجیری واقع شدن
parent chain U زنجیر اصلی
side chain U زنجیر جانبی
chain-smoking U پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoking U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
He is a chain smoker. U پشت سرهم سیگار می کشد
mooring chain U زنجیرمهار
chain brake U عایقزنجیر
chain guide U محافظزنجیر
chain of dunes U زنجیرتلمسه
chain of neurons U نرونهایزنجیرهای
chain stay U محلقرارگیریزنجیر
chain stitch بافت زنجیری
chain wheel A U زنجیریچرخهیA
chain wheel B U زنجیریچرخهیب
chainsaw chain U تیغهارهدرختبری
drive chain U زنجیرهراندن
chain-smokes U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smokes U پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoked U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
skid chain U زنجیر چرخ
sprocket chain U زنجیر دندانه دار
chain drive U زنجیرهکششی
surveyor's chain U زنجیر مساحی
surveyor's chain U پاپیمایشگری
surveyor's chain U زنچیر سنجش
tire chain U زنجیر چرخ
tire chain U زنجیر یخ شکن
chain stitch U گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
vehicle chain U زنجیر وسیله نقلیه
chain letter U نامهی زنجیری
chain letters U نامهی زنجیری
chain-smoke U پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoke U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked U پی در پی سیگار کشیدن
lifting chain U زنجیربالابر
chain hob U دستگاه فرز غلطکی زنجیرهای
chain guage U اشل زنجیری
chain grab U زنجیر گیر
chain gang U هم زنجیر
chain gang U دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
chain field U فیلد اتصال
chain effects U اثرات زنجیری
chain crew U متصدیان اندازه گیری
chain clamp U گیره زنجیری
chain case U جعبه زنجیر
chain hook U دیلم زنجیر لنگر
chain hook U هوک زنجیر
chain locker U انبار زنجیر
chain printer U چاپگر زنجیری
chain plate U صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
chain pipe U لوله زنجیر
chain pipe U دهانه چاله زنجیر
chain of evacuation U سیستم تخلیه
chain of evacuation U سیستم اخراجات
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
chain of command U سلسله مراتب
chain locker U چاله زنجیر
chain case U جعبه محافظ زنجیر
chain cable U زنجیر لنگر
chain reactions U واکنش زنجیرهای
chain reactions U واکنش زنجیری
chain reactions U واکنش زنجیری یاهستهای
chain reaction U واکنش زنجیرهای
chain reaction U واکنش زنجیری
chain reaction U واکنش زنجیری یاهستهای
chain stores U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain store U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain-smokers U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain mail U زره زنجیری
chain saws U اره زنجیری
chain bridge U پل معلق
chain bridge U پل زنجیری
chain block U قرقره
chain banking U بانکداری زنجیری
block chain U زنجیردوچرخه
band chain U زنجیر مساحی
chain polymerization U بسپارش زنجیری
chain polymerization U بسپارش افزایشی
food chain U زنجیره غذایی
chain saws U اره برقی
chain-smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
daisy chain U زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
elevating chain U زنجیر بالابر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com