English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
local option U اختیار تعیین محل معینی
local option U اختیار تعیین چیزی درمحل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
option U اختیار
option U خیارات
option U حق انتخاب
option U شق انتخاب شده
option U کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
option U عملی که انتخاب میشود
co option U پذیرفتن بعنوان همکار
zero option U پیشنهادیکهدرآنیکطرفتنهادرصورتیسلاحهایهستهایراازبینخواهدبردکهطرفدیگرنیزچنینکند
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
option U خیار
option U حق باشگاه در تمدید قرارداد
option U اختیار معامله
option U ازادی
option U خصیصه اختیاری
option U انتخاب
option U افهار میل
option U ترجیح
option U گزینه
option U اختیار خریدیا فروش
duble option U خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
default option U انتخاب قرار دادی
call option U خیارمشتری در مورد کم کردن ثمن
call option U خرید به شرط خیار
option of defect U خیار عیب
option of fraud U خیار تدلیس
option of inspection U خیار رویت
option of deception U خیار غبن
expire of option U انقضاء خیار
make option U جعل خیار
option dealer U واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
option dealing U معاملات اختیاری
option dealing U سفته بازی روی ترقی سهام
option key [یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
option of animals U خیار حیوان
option of condition U خیار شرط
option of conditions U خیار شرط
expire of option U انقضاء مدت خیار
lock option U اختیار کاربرد قفل
option of loss U خیار غبن
seller's option U انتخاب فروشنده
play out one's option U ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
seller's option U اختیار فروشنده
to make one's option U اختیار کردن
triple option U بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
option of trickery U خیار تدلیس
soft option U انتخابآسانترینراه
As I see . In my view ( option) . U به نظرمن ( درنظرمن )
put option U خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
seller's option U option
contingency option program U برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
seller's option to duble U خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
seller's option to duble U از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
option of meeting place U خیار مجلس
buyer's option to duble U مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
buyer's option to duble U خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
option of unfulfilled conditions U خیار تخلف شرط
option of incorrect description U خیار تخلف وصف
option of sales unfulfilled in part U خیار تبعض صفقه
option of contract invalid in part U خیار تبعیض صفقه
option of delayed payment of the price U خیار تاخیر ثمن
local <adj.> U ناحیه ای
local <adj.> U مکانی
local <adj.> U منطقه ای
local <adj.> U بخشی
local <adj.> U موضعی
local <adj.> U محلی
local U محلی
local U داخلی اخبار محلی
local U انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
local U MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local U اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
local U دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
local U متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local U وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
local U آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local U egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local U که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
local U مربوط به سیستم با دستیابی محدود
local U وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است
local U موضوعی
local U لاخ
local U لاخی
local U مکانی موضعی
local U محدود بیک محل
local U موضعی
local U مکانی شهری
local variable U متغیر محلی
local anasthesia U سر سازی
local procurement U تدارک محلی فراورده محلی
local warning U سیستم اعلام خطر محلی
local warning U اعلام خطر محلی
local vertical U قائم محلی
local velocity U سرعت موضعی
local anasthesia U بیهوشی موضعی
local action U تخلیه موضعی باتری
local currents U جریانهای فوکو
local station U ایستگاهکانونی
local government U حاکم محلی
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
local colour U نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
local time U زمان محلی
local time U وقت محلی
local usage U عرف و عادت محل
local traffic U رفت و امد محلی
local circuit U مدار محلی
local group U گروه محلی
local intelligence U هوش محلی
local investigation U تحقیق محلی
local line U خط محلی
local loop U حلقه محلی
local mode U باب محلی
local national U سکنه محلی
local national U اهل محل
local network U شبکه محلی
local norm U هنجار محلی
local authority U مرجع صلاحیتدار محلی
local government U استانداری
local color U رنگ شاخص کوه ورودخانه وجنگل وغیره درنقشه خصوصیات محلی
local currency U پول محلی
local currency U پول داخلی
local custom U عرف بلد
local custom U عرف محل
local echo U پژواک محلی
local enquiry U بازجویی محلی
local exchange U ردوبدل کننده محلی
local file U فایل محلی
local government U حکومت محلی
local center U مرکز محلی
local authority U انجمن محلی
local oscillator U اوسیلاتور موضعی
local deformation U تغییر شکل موضعی
local store U ذخیره محلی
local subscriber U مشترک تلفنی محلی
local subscriber U مشترک داخلی
local terminal U پایانه محلی
local terminal U ترمینال محلی
local theory U نظریه اختصاصی
local security U تامین محلی
local storage U انباره محلی
local road U راه محلی
local purchase U خرید محلی
local procurement U خرید محلی
local purchase U خرید از محل
local posts U پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
local parole U زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
local paraysis U فلج موضعی
local paper U روزنامه محلی
local area network U کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
local area network U شبکه ناحیه محلی
asymmetric local deformation U تغییر شکل موضعی بی تقارن
local hour angle U زاویه ساعتی محلی
local area network U شبکه کوتاه پوشش
local group of galaxies U کهکشانهای گروه محلی
local trade customs U عرف تجارتی محل
suburban or local railway U راه اهن ناحیهای
local apparent noon U فهر شرعی
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
local area network U و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
local area network U شبکه محلی
local building inspector U پلیس ساختمان
Change at London and get a local train. در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com