Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
live copy paste
U
کپی الصاق مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
paste
U
سر هم کردن سرهم بندی کردن
paste
U
درج وصله
paste
U
الصاق
paste
U
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
paste
U
عمل گرفتن یک بخش از متن با داده از یک نقط ه و درج آن در نقط ه دیگر.
paste
U
چسباندن
paste
U
چسب زدن به خمیر زدن
paste
U
خمیر
paste
U
چسب
paste
U
سریش
paste
U
گل یاخمیر
paste
U
وصله کردن
paste
U
نوعی شیرینی چسباندن
aluminum paste
U
تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
puff paste
خمیر پف دار
puff paste
U
ادم توخالی
cut and paste
U
عمل گرفتن بخشی از متن یا داده از یک نقظه و درج در آن چیز دیگر
cut and paste
U
بریدن و چسباندن
lime paste
U
چسب اهک
Paste Special
U
در یک متن
Paste Special
U
درج یک شی خاص
library paste
U
نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
paste board
U
مقوا
lime paste
U
خمیر اهک
lime paste
U
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
foundation paste
U
شفته
library paste
U
چسب نشاستهای
puff paste
U
نان شیرینی پف کردن
puff paste
پفک
puff paste
U
خمیر هزارلا
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
U
ادم پفکی
scissors and paste
U
تالیف کتابی با برشهای کتابهای دیگر
cement paste
U
خمیر سیمان
tooth paste
U
خمیر دندان
thieving paste
U
مایع مخصوص اغشتن شاغول اندازه گیری عمق مخزن ناو
to paste something with paper
U
کاغذ روی چیزی چسباندن
paste board
U
کارت
puff paste
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
U
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
U
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
to paste up a playbill
U
اگهی نمایش بدیوارزدن
paste wood filler
U
بتونه چوب
saturated soil paste
U
خمیر خاک اشباع
to copy
U
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
copy
U
رونویس کردن
copy
U
نسخه برداری
copy
U
نمونه ساختن
copy
U
کپیه کردن رونویسی کردن
copy
U
استنساخ کردن
copy
U
نگهبان مخابراتی
copy
U
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy
U
سواد
copy
U
کپیه
copy
U
نسخه
copy
U
نمونه
copy
U
جلد
copy
U
رونوشت
copy
U
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copy
U
کپی برداری
copy
U
کپی
copy
U
دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند
copy
U
بدل سازی کردن
certified copy
U
رونوشت گواهی رسمی شده
be a carbon copy
<idiom>
U
دقیقا مثل دیگری بودن
examined copy
U
نسخه بررسی شده
copy for private use
U
نسخه برای استفاده شخصی
The painting is only a copy.
U
این نقاشی فقط کپی
[از اصل]
است.
office copy
U
رونوشت مصدق
make a copy of
U
رونوشت برداشتن
make a copy of
U
سواد برداشت
soft copy
U
نسخه غیر ملموس
soft copy
U
نسخه غیر چاپی
straightforward copy
U
کپیه عین اصل
tape copy
U
پیام نوار شده
tape copy
U
پیام ضبط شده روی نوارضبط
true copy
U
رونوشت مطابق با اصل
copy quantity
U
مقدارکپی
back copy
U
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
She is a bit too copy .
U
خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
cheap copy
U
بدل قلابی
presentation copy
U
نسخه قدیمی
hard copy
U
نسخه ملموس خروجی چاپی
fair copy
U
نسخه درست
certified copy
U
سواد مصدق
certified copy
U
رونوشت مصدق
cetified copy
U
رونوشت مصدق
copy book
U
دفتر کپیه
copy editing
U
ویرایش کپی
copy fitting
U
مطابقت کپی
copy holder
U
گیره کاغذ
carbon copy
U
رونوشت کاربنی
copy machining
U
الگوتراشی
backup copy
U
نسخه پشتیبان
authorization to copy
U
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
attested copy
U
رو نوشت مصدق
pirate copy
U
نسخه غیر قانونی چاپ شده
backup copy
U
کپی پشتیبان روگرفت پشتیبان
pirate copy
U
نسخه سرقت شده
carbon copy
U
ورق کاربن
carbon copy
U
رونوشت
carbon copy
U
کپی نسخه غیراصل
abdominos'copy
U
شکم بینی
copy milling
U
الگوتراشی
cetified copy
U
سواد مصدق
copy protection
U
جلوگیری از اعمال کپی
copy protection
U
حفافت دربرابر کپی
hard copy
U
نسخه چاپی
dead copy
U
اخبارچیده شده
dead copy
U
اخبارکهنه
exact copy
U
رونوشت عین
copy protection
U
محافظت از کپی
foul copy
U
چرک نویس
foul copy
U
مسوده
copy protect
U
یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
copy plot
U
تکثیر از روی نسخه اصلی
blind copy receipt
U
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
He's a carbon copy of his father.
U
کپی پدرش است.
press copy book
U
دفتر کپیه
copy letter book
U
دفتر کپیه
fair or clean copy
U
پاکنویس
copy output mode
U
روکشخروجیکپی
hard-copy output
U
نسخه
[خروجی]
چاپی
rough or foul copy
U
چرک نویس
blind carbon copy
U
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
copy of his letter is here with enclosed
U
رونوشت نامه وی ضمیمه است
camera ready copy
U
کپی اماده تکثیر
live up to
<idiom>
U
طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
to live through something
U
تاب چیزی را آوردن
live
U
به سر بردن
live down
<idiom>
U
جبران خطاواشتباه
live it up
<idiom>
U
روز خوبی راداشته باشید
to live through something
U
طاقت چیزی را داشتن
where do you live
U
کجا زندگی می کنید یا منزل دارید
to live through something
U
چیزی را تحمل کردن
live-in
U
سرخانه
live-in
U
زیست کننده در محل کار
to live in
U
پیش استاد یا کارفرمای خودغذا خوردن
live
U
: زندگی کردن زیستن
live
U
تیراندازی جنگی
live
U
برقدار
live
U
تحت پتانسیل
live
U
جریان دار
live down
U
باخاطرات زنده ماندن
live on
U
بزندگی ادامه دادن
live
U
زنده کردن
live on
U
بازهم زنده بودن
live
U
مهمات جنگی
live
U
فشنگ جنگی
live
U
زنده
live
U
دایر
live
U
زنده بودن
live
U
:زنده
live
U
موثر
live
U
سرزنده
colour hard copy device
U
اسباب نسخه چاپی رنگی
live exercise
U
تمرین با تیر جنگی
live data
U
داده موثر
live box
U
جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
live fire
U
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
live forever
U
زندگی ابدی
live exercise
U
تمرین رزمی حقیقی
live forever
U
ابرون گس
live forever
U
ابرون ریشه دار
live load
U
بارزنده
How many people live here ?
U
چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
To live off ones capital .
U
ازمایه خوردن
live lining
U
ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
live in a small way
U
بدون سر و صدا زندگی کردن
live out of a suitcase
<idiom>
U
تنها بایک چمدان زندگی کردن
live in a small way
U
با قناعت زندگی کردن
How can you know the value of water -you who live .
<proverb>
U
تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
live bearing
U
زنده زا
to live out of town
U
در بیرون از شهر زندگی کردن
to live outside Tehran
U
در حومه تهران زندگی کردن
to live outside Tehran
U
بیرون از تهران زندگی کردن
does your father live
U
ایا پدر شما زنده است
to live out
[British E]
U
در بیرون از شهر زندگی کردن
live ball
U
توپ در جریان
it is impossible to live there
U
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
it is impossible to live there
U
در انجا میسرنیست
live ammunition
U
مهمات جنگی
live stock
U
مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
live bag
U
توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
live ball
U
توپ زنده
To live in affluence .
U
درنازونعمت زندگه کردن
to live in luxury
U
درنعمت زیستن
to live fast
U
ولخرجی کردن
to live fast
U
خوش گذرانی کردن
to live extempore
U
کردی خوردی زندگی کردن
to live extempore
U
دست بدهن بودن یازندگی کردن
live round
U
تیر جنگی
to live en pension
U
شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
live wire
U
آدم پر حرارت و با پشتکار
to live beyond one's means
U
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
live wires
U
سیم برقدار
live out the night
U
شب را بسر بردن
to live in a small way
U
با هزینه کم و بی سر وصدازندگی کردن
to live in luxury
U
خوش گذرانی کردن
to live in privacy
U
تنهازیستن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com