Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
liquid assets
U
دارائیهای نقدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liquid liquid chromatography
U
کروماتوگرافی مایع- مایع
assets
U
موجودی
value of assets
U
ارزش دارائی ها
assets
U
که در برنامههای کاربردی چند منظوره به کار می روند
assets
U
اجزای داده جدا
assets
U
دارائیها
assets
U
مایملک دارایی
assets
U
دارائی
assets
U
موجودی شخص ورشکسته
assets
U
مواد لازم
assets
U
وسایل
assets
U
ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
assets
U
مال و اموال
intangible assets
U
دارائیهای نامرئی
frozen assets
U
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
frozen assets
U
دارائیهای مسدود
intangible assets
U
دارائیهای غیرمادی
fixed assets
U
درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
fixed assets
U
داراییهای ثابت
current assets
U
دارایی جاری
current assets
U
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
current assets
U
دارائیهای جاری
defferential assets
U
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
financial assets
U
دارائیهای مالی
financial assets
U
موجودی مالی
intangible assets
U
دارائیهای غیرمرئی
intangible assets
U
دارائیهای ناملموس
invisible assets
U
دارائیهای نامرئی دارائیهای غیرقابل رویت
dedicated assets
U
دارایی وقف شده
tangible assets
U
داراییهای قابل لمس
tangible assets
U
دارائیهای مادی
tangible assets
U
دارائی مرئی
tangible assets
U
دارائیهای ثابت دارائیهای عینی
tangible assets
U
دارائیهای مرئی
real assets
U
دارائیهای واقعی
quick assets
U
موجودی نقدشو
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
nonmonetary assets
U
دارائیهای غیر پولی
monetary assets
U
دارائیهای پولی
fixed assets
U
دارائیهای ثابت
liabilities and assets
U
بدهی و دارایی
assets and equities
U
ترازنامه
assets and equities
U
بیلان
cash assets
U
داراییهای نقدی
capital assets
U
اموال سرمایهای
capital assets
U
دارایی طویل المده اعم ازمالی واعتباری
assets and equities
U
دارایی ودیون
assets and liabilities
U
دارائیها و بدهیها
assets liabilities technique
U
شیوه محاسن- معایب
liquid
U
ابگونه
liquid
U
مایع
liquid
U
روان
liquid
U
سلیس
liquid
U
سهل وساده
liquid
U
چیز ابکی
liquid
U
ابکی
liquid
U
نقدینه
liquid
U
پول شدنی
liquid
U
نقدشو
liquid
U
روان سلیس
to d. up a liquid
U
مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
liquid limit
U
حد سیلان
liquid rocket
U
راکت سوخت مایع
liquid limit
U
حد جاری شدن
liquid measure
U
مقیاس اندازه گیری مایعات حجم سنج
liquid soap
U
صابون مایع
liquid measure
U
مقیاس حجم مایع
liquid nitrogen
U
نیتروژن مایع
liquid propellant
U
سوخت مایع
liquid propellant
U
سوخت مایع موشک
liquid propellant
U
خرج پرتاب مایع
liquid oxygen
U
اکسیژن مایع
liquid propellant
U
خرج مایع
liquid limit
U
مرز ابگونگی
mother liquid
U
مادر اب
liquid lunch
U
ناهارحاویمشروباتالکلی
liquid mascara
U
ریمل
liquid foundation
U
کرم مایع
liquid compass
U
مایعقطبنما
liquid state
U
حالت مایع
to strain a liquid
U
صاف کردن یک مایع
liquid crystal
U
کریستال مایع
liquid crystals
U
کریستال مایع
superheated liquid
U
مایع ابر گرم
supercooled liquid
U
مایع ابر سرد
liquid eyeliner
U
خطچشممایع
sealing liquid
U
مایع اب بندی
perfect liquid
U
پول نقد
perfect liquid
U
نقدینه کامل
washing-up liquid
U
مایعفرفشوئی
cryogenic liquid
U
گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
liquid consonants
U
حروف نرم
liquid capital
U
سرمایهای که پول نقد باشد
liquid capital
U
سرمایه راکد
liquid capital
U
سرمایه نقدی
liquid bitumen
U
قیر روان
liquid ammonia
U
امونیاک مایع
liquid air
U
هوای مایع
liquid air
U
ابگون هوا
liquid air
U
هوای مایع شده
liquid gas
U
گاز مایع
absorption liquid
U
مایع جذب
flammable liquid
U
مایع اشتعال پذیر
developer liquid
U
مایع فهور
battery liquid
U
مایع باتری
battery liquid
U
الکترولیت باتری
cryogenic liquid
U
مایع سرمازا
liquid consonants
U
حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید
liquid limit
U
مرزحالت شلی
liquid limit
U
حد میعان
liquid limit
U
حدمیعان
liquid limit
U
مرز روانی
liquid limit
U
حد روانی
liquid hydrogen
U
هیدروژن مایع
liquid hydrates
U
مایع هیدراتها
liquid honing
U
سنگ زنی مایعی
liquid exygen
U
اکسیژن مایع
liquid glass
U
شیشه مایع
liquid fire
U
اتش روان
liquid fire
U
اتش پاشیدنی
liquid fuel
U
سوخت مایع
liquid hydrogen tank
U
مخزنهیدروژنمایع
liquid nitrogen tank
U
مخزننیتروژنمایع
liquid oxygen tank
U
مخزناکسیژنمایع
liquid crystal display
U
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid-crystal display
U
نمایشکریستالمایع
liquid/gas separator
U
دستگاهتجزیهایگاز
liquid/gas separator
U
مایع
liquid crystal display
U
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid air container
U
مخزن هوای مایع
liquid limit test
U
ازمون حد روانی
liquid metal charge
U
شارژ فلز مذاب
liquid membrance electrode
U
الکترود مایع غشایی
gas liquid chromatography
U
کروماتوگرافی مایع گاز
liquid crystal displays
U
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid crystal displays
U
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid limit test
U
ازمون مرز حالت شلی
leach
[liquid formed by leaching]
U
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
bulk liquid storage space
U
حجم کلی مخزن
liquid oxygen tank baffle
U
مخزناکسیژنمایعبیمصرف
cross section of a liquid compass
U
قسمتموربقطبنمایمایع
gas liquid partitions chromatography
U
کروماتوگرافی گاز- مایع
liquid crystal display colour pigmented
U
صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
liquid crystal bar graph panel indicator
U
شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com