English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 8 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lined photomap U نقشه عکسی میزان شده یاتنظیم شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
photomap U نقشه برداری بوسیله عکاسی
lined well U چاهی که دیواره ان با سنگ پوشش شده باشد
lined U پوستچینوچروکدار
he lined up his men U مردان خود را در صف اورد صف ارایی کرد
tree-lined U درختکارینشده
glass-lined tank U مخزنکوچکشیشهای
He has feathered his nest. He has lined his pocket. U اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com