English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
linear target U هدفهای خطی
linear target U هدفهای درخط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
linear system [system of linear equations] U دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
linear U خطی
linear U لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
linear U برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
linear U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
linear U دراز
linear U طولی
linear U باریک کشیده
linear list U لیست خطی
linear metre U متر طولی
linear metre U متر کرباسی
linear molecule U مولکول خطی
linear measure U مقیاس طولی
linear momentum U نیروی ضربه که برابراست باحاصلضرب جرم در سرعت خطی
linear momentum U اندازه حرکت
linear movement U حرکت خطی
linear optimization U بهینه سازی خطی
linear perspective U پروژکتور دارای عدسی مخطط
linear polymer U بسپار خطی
linear perspective U نمای خطی
linear function U تابع خطی
linear circuit U مدار خطی
linear code U رمز خطی
linear code U برنامه بدون حلقه
linear combination U ترکیب خطی
linear correlation U همبستگی خطی
linear deformation U تغییر شکل خطی
linear detector U اشکارساز خطی
linear equation U معادله خطی
linear equations U معادلههای خطی
linear array U ارایه خطی
linear portion U قسمت خطی
linear portion U شاخه خطی
linear sheaf U مروحه خطی
linear sheaf U مروحه در خط
linear speed U روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
linear speed U سرعت خطی
linear strain U تغییر شکل نسبی خطی
linear structure U ساختار خطی
linear mapping U نگاشت خطی [ریاضی]
linear map U نگاشت خطی [ریاضی]
linear algebra U جبر خطی [ریاضی]
linear shaped U خرج در خط
linear shaped U خرج خطی
linear search U جستجوی خطی
linear probing U کاوش خطی
linear programming U برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
linear programming U برنامه ریزی خطی
linear programming U برنامه نویسی خطی
linear rectifier U یکسوکننده خطی
linear regression U برگشت خطی
linear relationship U رابطه خطی
linear scale U مقیاس خطی
linear scale U مقیاس خطی نقشه
linear scale U درجه بندی خطی
linear amplifier U تعویض کننده خطی
linear space U فضای برداری [ریاضی]
linear independence U استقلال خطی [ریاضی]
linear combination U ترکیب خطی [ریاضی]
linear function U نگاشت خطی [ریاضی]
linear transformation U نگاشت خطی [ریاضی]
linear accelerator شتاب دهنده خطی
linear accelerator U شتابده خطی الکترون
linear acceleration U شتاب خطی
linear distance U خط هوایی
linear space U فضای خطی [ریاضی]
linear approximation U تقریب خطی [ریاضی]
linear or long measure U اندازه یا مقیاس در درازا
linear polarized light U نور قطبیده مسطح
quasi linear equation U معادله شبه خطی
system of linear equations U دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
linear combination of atomic orbitals U ترکیب خطی اوربیتالهای اتمی
linear homogenous production function U تابع تولید خطی همگن
target U سینه حریف
target U سپر
target U نقطه برداشت یا قرائت
target U گل
target U هدف فرود هدف شمشیرباز
target U تخته هدف
target U سیبل
target U اماج
target U نشان
target U هدف گیری کردن
target U تیر نشانه
on target U بالای اماج زمان روی هدف
on target U روی هدف
target U هدف
target U هدف مشخص
target U نشانگاه
known target U هدف معلوم
known target U هدف شناخته شده یا مشخص
target U هدفی که می خواهید به آن برسید
target U مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
target U کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
target U دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
target U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target U حد و مرز
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
target U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target overlay U کالک هدفها
target pattern U شکل قرار گرفتن هدف
target pattern U شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
target point U تیر نوک تیز
target price U قیمت مورد نظر
target price U قیمت موردنظر
target profit U سود مورد نظر
target profit U سود مطلوب
target program U برنامه مقصود
target program U برنامه هدف
target programm U برنامه هدف
target overlay U کالک اماج
target of opportunity U هدف انی
target grid U شبکه هدف
target grid U مختصات هدف
target indications U عناصر هدف
target indications U اطلاعات مربوط به هدف
target indicator U شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
target language U زبان هدف
target language U زبان مقصود
target list U لیست هدفها
target list U لیست اماجها
target market U بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
target range U برد هدف
target range U مسافت هدف میدان تیر مشقی
transient target U هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
triplane target U هدف کش زیرابی
target areas U ناحیههدف
soft target U هدفبدوندفاع
To hit the target. U بهدف خوردن
target-oriented <adj.> U هدف گرا
target-oriented <adj.> U مقصد گرا
target-oriented <adj.> U هدف دار
transient target U هدف متحرک
time over target U زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
target rifle U تفنگ مشقی
target rifle U تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
target round U یک دور تیراندازی با تیر وکمان
target routine U روال هدف
target selector U دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
target system U سیستم هدفها
target system U سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
time on target U زمان روی هدف
time on target U اتش زمان روی هدف
time on target U زره
target of opportunity U هدف ناگهانی
target folders U پوشههای پرونده هدف پوشه اطلاعات هدف
area target U هدف منطقهای
pinpoint target U هدف نقطهای
pinpoint target U هدف دقیق تعیین شده
planned target U هدف طرح ریزی شده
planned target U اماج طرح ریزی شده هدف پیش بینی شده
point target U هدف کوچک
point target U اماج نقطهای
record as target U اماج را ثبت کنید
record as target U ثبت کردن بعنوان هدف
record as target U ثبت اماج
scheduled target U اماج طبق برنامه
silhouette target U ادمک
silhouette target U هدف مصنوعی هیولای هدف
silhouette target U سایه هدف
sleeve target U هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
strategic target U هدف مهم نظامی
opportunity target U هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
opportunity target U هدف ناگهانی
area target U اماج منطقهای
auxiliary target U هدف کمکی
auxiliary target U نقطه کمکی
crossing target U هدف متحرک
crossing target U هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
crossing target U هدفهای متحرک عرضی
demolition target U هدف تخریب
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
disappearing target U هدف ناپدید شونده
disappearing target U هدف غایب شونده هدف ناپایدار
phantom target U جعبه بازاوا
fleeting target U هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
fresh target U هدف جدید
off target hit U ضربه بی ارزش شمشیرباز
lost target U تیر خطا
target allocation U واگذاری هدف
target dossiers U پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
target captain U عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
target chart U نقشه هدفهای بمباران هوایی
target computer U کامپیوتر هدف
target designation U سیستن انتخاب هدف
target date U زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
target description U خصوصیات هدف
target description U شرح مشخصات هدف
target description U شرح هدف
target designation U روش انتخاب هدف
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
target echo U علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
target disk U دیسک مقصود
target diving U شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
target dossiers U پرونده هدفها
target cap U گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com