English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
line source U منبع خطی شکل
line source U منبع خطی منبع شبکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
source U کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
source U که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
source U نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد
source U فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
source U مجموعه پانچ کارتها که حاوی کد اصلی برنامه است
source U مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
source U در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
source U روش
source U حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
source U برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
source U نقط های که سیگنال ارسالی وارد میشود به شبکه
source U نقط ه اصلی یا شروع
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
second source U منبع دوم
source U خصوصیت برخی bridge ها که
source U استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
source U منبع برق
source U منبع
source U ماخذ
source U سرچشمه
source U مایه مبداء
source U منبع منشاء
source U چشمه
source U ماخذ عامل یا جاسوس خارجی برای کسب اطلاعات
source U منشاء
source U مبداء
source trait U ویژگی پایه
source routine U روال منبع
source register U ثبات منبع
discrete source U چشمههای مجزا
welding source U منبع جریان جوش
source program U برنامه منبع
source of power U منبع انرژی
source of power U منبع قدرت
source listing U لیست منبع
source listing U لیست برداری منبع
voltage source U منبع الکتریسیته
image source U منبع تصویر
neutron source U منبع نوترون
light source U منبع نور
message source U منشاء پیام
data source U منبع داده
information source U منبع اطلاعات
incandescent source U منبع ملتهب
lighting source U منبع روشنایی
voltage source U منبع ولتاژ
voltage source U منبع قدرت
voltage source U منبع فشار الکتریکی
message source U منبع پیام
x ray source U منبع اشعه رونتگن
source language U زبان اصلی
source computer U کامپیوتر منبع
source code U کد مبداء
source code U کد منبع
It is a source lf pride . U مایه افتخار است
excitation source U منبع برانگیختگی
power source U منبع قدرت
quasistellar source U چشمه اخترواره
quasistellar source U چشمه شبه اختری
radio source U چشمه اخترواره
radio source U چشمه شبه اختری
source computer U کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source data U دادههای منبع
source language U 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
source language U زبان منبع
source file U فایل مبدا
radiation source U منبع تشعشع
source document U سند منبع
source document U سند اصلی
source program U برنامه مبداء
source disk U دیسک مبداء
basic source of food U منابعاولیهغذا
light source colour U رنگ منبع نور
low frequency source U منبع فرکانس پایین
The water is turbid from its source . <proverb> U آب از سر چشمه گل آلود است .
Water must be stopped at its source . <proverb> U آب را از سر بند باید بست .
source data automation U کنترل خودکار داده منبع
extirpate the source of dispute U قلع ماده نزاع
source data automation U خودکاری داده منبع
line to line fault U اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault U اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault U تماس خطوط
line to line spacing U فاصله سطور
line to line voltage U ولتاژ بین دو خط
line to line voltage U ولتاژ زنجیر شده
line by line analysis U تجزیه سطر به سطر
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
line by line milling U فرز کردن سطری
line by line milling U فرز کردن سطر به سطر
all along the line U در همه جا
line out U قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
along line U در امتداد خطوط
all along the line U درامتدادهمه خط
line out U با خط علامت گذاشتن
out of line U خارج از خط جبهه
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
out of line U جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
in line <idiom> U با محدودیت متداول
out of line <idiom> U ناصحیح
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
line up <idiom> U به صف کردن
down the line <idiom> U درآینده
along line U در خط
line U لجام
line by line U سطر به سطر
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line U خط تقسیم دیدبانی
to come in to line U در صف امدن
o o line U خط دیدبانی سپاه
old line U دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line U محافظه کار
mean line U خط میان
on line help U کمک مستقیم
in line U همراستا
in line U شمشیر در وضع حمله
on the line U هواپیمای اماده پرواز
below the line U درامد یا هزینه غیر مترقبه
down line U بار کردن پایین خطی
to come in to line U موافقت کردن
down the line U ضربه از کنار زمین
the line U صف
line U جاده
line U در سمت
line U سیم
line U جبهه جنگ
line U لوله منفردی در سیستم سیالات
line U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
off line U منفصل
off line U قطع
off line U غیر متصل
off line U برون خطی
line U نسب
line U صفی در خط
line U خط صف
line U طناب خط
line U دهنه
line U : خط کشیدن
line U خط انداختن در
line U خط دار کردن
line U بخط کردن
line U اراستن
line U ترازکردن
line U استرکردن
line U پوشاندن
line U خط
line U خط زدن
off line U وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line U اتصال فیزیکی به ارسال داده
by line U خط دوم یافرعی
line of d. U مرز
by line U خط فرعی راه اهن
by line U کار یاشغل اضافی وزائد
by-line U خط دوم یافرعی
by-line U خط فرعی راه اهن
line U شعبه
Are you still on the line? U خط را قطع نکردی؟
line U حدود رویه
line U طرز
line U رشته
line U لاین
line U محصول
Are you still on the line? U هنوز پشت تلفن هستی؟
by-line U کار یاشغل اضافی وزائد
line U رشته بند
on line U داخل رده
line U ردیف
line U سطر
line U : خط
on line U درون خطی
line-up U به خط شدن
line-up U به ترتیب ایستادن
line-up U ردیف ایستادن تیم
line of d. U حد فاصل
on line U مستقیم
on line U مورداستعمال
on line U در خط
on line U متصل
line U طناب سیم
line up U ردیف ایستادن تیم
line up U به ترتیب ایستادن
line U رسن
line up U به خط شدن
line U ریسمان
no fire line U خط منع اتش
no fire line U خط منع اتش توپخانه
night line U ریسمان ماهی گیری شبانه
nonswitched line U خط غیر گزینشی
non switched line U خط گزینه نشده
line of collimation U خط تنظیم عدسی دوربین
offside line U خط فرضی موازی با دروازه
off line operation U عملکرد برون خطی
off line storage U حافظه برون خطی
profile line U نیمرخ زمین
new line character U دخشه تعویض سطر
line of cerdit U میزان اعتبار
median line U میانه
message line U خط مخابره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com