Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lifting handle
U
دستهبلندکننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lifting
U
بالابردن
lifting
U
بالا دادن
lifting
U
بالارو دامنه بالابری
lifting
U
برا
lifting
U
بلند کردن شریک رقص اززمین
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
U
از جاکندن
lifting
U
وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lifting
U
دزدیدن
lifting
U
بالا بردن
lifting
U
بالابر
lifting
U
برداشتن
lifting
U
رفع کردن
lifting
U
جرثقیل
lifting
U
بار زدن
lifting
U
بلند کردن
lifting
U
سرقت کردن
lifting
U
بالارفتن
lifting
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
lifting
U
بالابری
lifting
U
یک وهله بلندکردن بار
lifting
U
دزدی
lifting
U
سرقت ترقی
lifting
U
پیشرفت
lifting
U
ترفیع اسانسور
lifting
U
مقدورات هوایی
lifting
U
فرفیت
lifting
U
حمل و نقل هوایی
lifting
U
حمل کردن
lifting
U
اسانسور
lifting
U
جر ثقیل بالا بر
lifting
U
بالارو
lifting power
U
نیروی خیزش
lifting power
U
نیروی بالابری
lifting platform
U
صفحه بالابر
lifting megnet
U
اهنربای بلندکننده بار اهنربای باربردار
lifting magnet
U
اهنربای بارکش
lifting jack
U
جک بالابر
lifting bridge
U
پل بالارو
lifting body
U
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
face lifting
U
تعمیر
face lifting
U
جراحی و از بین بردن چین وچرک صورت
weight lifting
U
وزنه برداری
shop lifting
U
دزدی از مغازه ها
lifting cart
U
جرثقیل دستی
[یا برقی]
با دو شاخه
without lifting a finger
U
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
without lifting a finger
U
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
lifting link
U
اتصالدنده
lifting lever
U
دیلم
lifting hook
U
قلاببالابر
lifting chain
U
زنجیربالابر
lifting device
U
ابزار بالا بر
blade lifting mechanism
U
بلندکنندهتیغه
brake lifting magnet
U
ترمز مغناطیسی اسانسور
handle
U
اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle
U
دستکاری کردن
handle
U
خرید و فروش کردن
handle
U
دست داشتن دسته
handle
U
گیره نگهدارنده
handle
U
ضامن دستگیره
take-up handle
U
دستهسوارکننده
handle
U
مانور کردن
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
handle
U
دسته گذاشتن
the handle to one's name
U
لقب
this will a for a handle
U
بکارمن نمیخورد
this will a for a handle
U
بدرمن نمیخورد
handle
U
دستگیره
handle
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle
U
سیم بین چکش و دستگیره
handle
U
شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle
U
بکار بردن
handle
U
گیره
handle
U
دسته
handle
U
دست زدن به
handle
U
قبضه شمشیر
handle
U
وسیله لمس
handle
U
احساس بادست
handle
U
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle
U
سروکارداشتن با
handle
U
دست زدن
handle
U
با دست عمل کردن
to handle something
U
چیزی را تحت کنترل آوردن
[وضعیتی یا گروهی از مردم]
knob handle
U
دکمهدستی
grip handle
U
جادستی
guide handle
U
دستهیراهنما
gun handle
U
دستهتلمبه
half handle
U
نیمدسته
insulated handle
U
دستهعایقدار
types of handle
U
انواعدسته
charging handle
U
دستهینشانگیر
door-handle
U
دستگیرهدر
door-handle
U
اهرم در
The handle of the bucket has come off.
U
دسته سطل کنده شده
turning handle
U
دستهچرخشگر
fly off the handle
<idiom>
U
از کوره در رفتن
to handle something with care
U
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
traversing handle
U
دستهعرضی
starter handle
U
دستهآغازگر
side handle
U
دستهجانبی
shaped handle
U
دستهحالتدهنده
safety handle
U
دستهایمنی
retractable handle
U
دستهجمعشو
pull handle
U
دستهکشش
grab handle
U
دستگیره
elevating handle
U
دستهبالابر
carrier handle
U
دستگیره حمل
operating handle
U
دستگیره عامل
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
balanced handle
U
دسته تعادل
lever handle
U
دستگیره اهرم
knurled handle
U
دستگیره اج دار
jug handle
U
شکاف به عرض دست
scoop handle
U
مشته
handle the ball
U
دست زدن توپزن به توپ
handle escutcheon
U
روقفلی دسته
handle escutcheon
U
روقفلی فرمان
handle bar
U
فرمان
handle bar
U
دسته دوچرخه
hammer handle
U
دسته چکش
file handle
U
دسته سوهان
crank handle
U
اهرم دستی
carrier handle
U
دسته حمل
operating handle
U
دستگیره کولاس
operating handle
U
دستگیره راه اندازی
pump handle
U
زیاد تکان دادن
auxiliary handle
U
دستهکمکی
capstan handle
U
هندل
basket handle
U
گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
brake handle
U
ترمزدستی
carriage handle
U
دستگیرهحامل
carrying handle
U
دستهحمل
handle bar
U
دسته موتورسیکلت
cross handle
U
ضامنضربدری
the handle of the face
U
بینی
door handle
U
دستگیرهدر
the handle of the face
U
دماغ
star handle
U
دستگیره گردان
reshape handle
U
دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
handle bar arm
U
دسته فرمان
anti-vibration handle
U
دستهضدلغزش
air brake handle
U
دستهترمزهوایی
handle with kid gloves
<idiom>
U
باکسی همکاری دقیق داشتن
pistol grip handle
U
دستهنگهدارندهپیستون
oxygen control handle
U
دستهکنترلاکسیژن
window winder handle
U
دستگیرهحرکتدهندهشیشه
figure skiing handle
U
دستهچوباسکی
interior door handle
U
دستهداخلدر
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
I can handle (cope with) hom.
U
از پس اوبرمی آیم
The door – handle has broken off.
U
دسته درشکسته است
inside door handle
U
دستگیره داخل درب اتومبیل
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
To fly into a rage. To foly off the handle.
U
آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com