English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 39 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lemon squash U شربت امیخته ازابلیمووسوداواتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
squash U له کردن
To squash someone . U تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
squash U پرتاب بدون تحرک زیاد
squash U کدو مسما
squash U کدو کدوی رشتی
squash U شربت نارنج افشره نارنج
squash U کوبیدن ونرم کردن خفه کردن
squash court U زمین بازی اسکواش
squash rackets U یکجو رتوپ بازی که ماننداست به راکت
squash tennis U بازی شبیه به اسکواش درهمان محوطه بین 2 نفر که امتیاز فقط بوسیله سرویس کننده به دست می اید و توپ وراکت فرق دارند
winter squash U کدوی اسلامبولی
winter squash U کدوی زرد
autumn squash U گمک
squash racket U راکداسکوآش
squash ball U توپاسکوآش
winter squash U کدوی حلوایی
lemon U لیمو ترش
lemon U لیمو
lemon U لیموترش
lemon U رنگ لیمویی
lemon U بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
lemon U باخت عمدی
sweet lemon U لیموی شیرین
lemon tree U درخت لیمو
lemon juice U آب لیمو
lemon squeezer U ابلیمو گیرلیموافشار
lemon yellow U رنگ زرد لیمویی
lemon sole U ماهیخوراکی
lemon curd U شیرینیلیموئی
bitter lemon U نوشیدنیگازدارلیمو
lemon juice U ابلیمو
lemon plant U یکجور گل شاه پسند که بوی ابلیمو میدهد
lemon drop U اب نبات ترش
sweet lemon U لیمو
lemon grass U گور گیاه
lemon grass U گربه دشتی
A cup of tea with lemon, please. لطفا یک فنجان چای با لیمو ترش.
to express the juice of lemon U اب لیمو گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com