Perdic | leap years | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 84 (6 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	leap years U	سال کبیسه
	leap years U	سال های کبیسه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. U	ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
	to d. a leap U	جرات پرش داشتن
	look before your leap U	گز نکرده
	look before your leap U	پاره نکن
	to d. a leap U	جرات پریدن کردن
	leap U	پرش
	leap U	خیز
	leap U	جستن دویدن
	leap U	خیز زدن
	leap U	پرش به هوا
	leap U	جهش ژیمناست
	leap U	جست
	to leap in the drak U	بی گدار به اب زدن
	to leap the pale U	از حد تجاوز کردن
	quantum leap U	پیشرفتبسیاربزرگ
	leap day U	روز اضافه در سال کبیسه
	stag leap U	پرش پا باز ژیمناست
	I'll take a leap of faith. U	من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
	leap frog U	جفتک چارکش
	leap year U	سال کبیسه
	leap frog test U	بررسی فضای حافظه که برنامه از یک محل به دیگری به صورت تصادفی می رود
	leap frog test U	و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
	leap frog test U	آزمایش پرسش قورباغه
	leap frog test U	استاندارد که از یک محل ثابت و نه تغییر در حافظه استفاده میکند
	I've been doing it for nine years. U	من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
	I am over 50 years old. U	من ۵۰ سال بیشتر دارم.
	get on in years <idiom> U	به سن پیری رسیدن
	the last two years U	دوسال اخیر یا گذشته
	getting on in years U	پا به سن گذاشتن
	in years U	سالخورده
	my a is 0 years U	سن من 04سال است
	three whole years U	سه سال تمام
	my a is 0 years U	چهل سال ازعمرمن می گذرد
	these two years U	این دوساله
	my a is 0 years U	من 04سال دارم
	in years U	مسن
	about two years U	تقریبا`
	years U	حق انتفاع محدودبه چند سال
	he is 0 years old U	او ده سال دارد
	he is 0 years old U	او ده ساله است
	about two years U	تقریبا` دو سال
	years U	حق رقبی
	fiscal years U	سال مالی سال جاری
	You are 5 years younger than me. U	شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
	fiscal years U	دوره مالی
	To be gettingh on in years. U	پا به سن گذاشتن
	We'll need 10 years at a [the] minimum. U	ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
	intercalary years U	سال های کبیسه
	a few years back <adv.> U	چند سال پیش
	financial years U	سال مالی
	fiscal years U	سال مالی
	not in a thousand years <idiom> U	صد سال آزگار
	Many years passed . U	چندین سال گذشت
	I have been working here for years. U	سالهاست دراینجا کار می کنم
	Seven solid years. U	هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
	stricken in years U	سالخورده
	some years ago U	چند سال پیش
	past years U	سالهای گذشته
	over a number of years U	در طی چند سال
	of ripe years U	پابسن گذاشته
	of ripe years U	کامل
	of late years U	دراین چند سال گذشته
	grow in years U	سالخورده شدن
	he is years senior to me U	اودوسال ازمن بزرگتریاجلوتراست
	man years U	نفر در سال
	he is scarcely 0 years old U	جخت اگر بیست سال د اشته باشد
	in subsequent years U	د رسالهای بعد
	ten years old U	ده ساله
	tenant for years U	شخص دارای حق رقبی
	light-years U	سال نوری
	to grow in years U	پابسن گذاشتن
	to wear one's years well U	ماندن
	to grow in years U	سالخورده شدن
	application years U	عمر مفید یک دستگاه
	application years U	مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
	estate for years U	حق رقبی
	full of years U	سالخورده
	of mature years U	سالخورده
	to wear one's years well U	خوب ماندن جوان
	He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb> U	صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
	The contract has a few years to run . U	به انقضای قرار داد چند سال مانده
	The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence. U	قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.

Recent search history

Forum search

Search history is off. Activate

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy