English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
leading region U نواحی پیشرو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
region U محوطه بسیار وسیع وبی انتها
region U ناحیه
region U ناحیه نظامی
region U ناحیه عملیات
region U پهنه
region U پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
region U فضای مخصوص حافظه یا برنامه یا صفحه نمایش
region U ناحیه فضا
region U سرزمین
region U بوم
region U منطقه
crygenic region U ناحیه انجماد سنجی
hypogastric region U زیر شکم
frequency region U ناحیه فرکانس
critical region U ناحیه شاخص
critical region U منطقه بحرانی
critical region U ناحیه بحرانی
frequency region U حیطه فرکانس
climatic region U ناحیه اقلیمی
feasible region U منطقه امکانپذیر
chapman region U منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
cathode region U پهنه کاتد
anode region U پهنه اند
fingerprint region U ناحیه اثر انگشتی
inguinal region U کشاله ران
region of escape U فراسپهر
the abdominal region U ناحیه شکم
shielding region U ناحیه حفافت کننده
negative region U منطقهبارمنفی
parietal region U تحف
nether region U درک اسفل
nether region U دوزخ
two phase region U ناحیه دو فازی
mountain region U کوهساران
positive region U منطقهبارمثبت
malar region U ناحیهگونه
motor perceptual region U ناحیه حرکتی- ادراکی
The region became an economic backwater. U این ناحیه از نظر اقتصادی عقب افتاده شد.
high frequency region of a spectrum U ناحیه ی فرکانس بالای یک طیف
geiger muller region o. plateau U ناحیه قطع
geiger muller region o. plateau U ناحیه گایگر مولر
leading U راهنمایی
leading U نفوذ
leading U جداکردن سطرها
leading U پیشتاز
leading U عمده
leading U فضای بین خط وط متن چاپ شده یا نمایش داده شده
leading U فاصله خطوط
in leading U در مرحله شاگردی یا نوچگی
leading U هدایت
leading zero U صفر مقدم
leading zero U رقم صفر برای نمایش شروع عدد ذخیره شده
leading U عمده برجسته
leading U مقدم
leading line U خط هدایت هواپیما
leading article U سرمقاله
leading ship U ناو نوک
leading sectors U بخشهای پیشگام
leading zeros U صفرهای مقدم
leading light U عضو مهم
leading lights U چشم و چراغ
leading diagonal U قطر اصلی [ریاضی]
Car no. 6 is leading. U اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
leading light U شمع محفل
leading string U ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
leading lights U شمع محفل
leading lights U عضو مهم
leading light U چشم و چراغ
leading sectors U بخشهای پیشرو
leading seaman U مهناوی یکم
leading article U کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading edge U لبه حمله
leading edge U لبه مقدم
leading current U شدت پیش افتاده
leading case U نمونه یاسابقه قضائی
leading articles U سرمقاله
leading articles U کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading question U سوال تلقینی
desired leading U مسیر مطلوب
leading question U پرسش راهنمایی کننده
leading questions U سوال تلقینی
leading questions U پرسش راهنمایی کننده
leading official U سرداور
leading in wire U سیم انشعاب
leading edge U اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading edge U لبه راهنما
leading point U نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
leading point U نقطه نشانه روی
leading nations U ملتهای بزرگ
leading marks U نشانههای هدایت
leading man U هنرپیشه مرد اول نمایش یافیلم سینمایی
leading line U خط بستن زاویه سبقت به توپ
desired leading U سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
leading line U خط هادی
leading indicators U شاخصهای اساسی شاخصهای پیشرو
leading lady U ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
leading insurer U بیمه گر اصلی
leading edge model U IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
leading edge flap U لبهبرجستهباله
leading lady or man U بازیگر عمده
men of light and leading U مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
leading edge tube U لاستیکلبهپیشتاز
By international standards Germany maintains a leading role. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
blind leading the blind <idiom> U
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com