English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
laws of motion of capitalism U قوانین حرکت سرمایه داری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتن
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتون
newton's laws of motion U قوانین نیوتون
capitalism U رژیم سرمایه داری
capitalism U سرمایه داری
capitalism U سرمایه گرایی
capitalism U کاپیتالیسم
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
mixed capitalism U سرمایه داری مختلط
advanced capitalism U سرمایه داری پیشرفته
black capitalism U سرمایه داری سیاه
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
industrial capitalism U سرمایه داری صنعتی
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
laws U شریعت
laws U حقوق عدالت
laws U حقوق
laws U علم حقوق
in-laws U نامادرییاناپدری زنبابا یا شوهرننه
by-laws U ایین نامه
laws U قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws U داتا
laws U بربست
laws U قانون
laws U حق حقوق
laws U قاعده
explanation of laws U شرح قوانین
interpertation of laws U تفسیر قوانین
murphy's laws U قوانین مورفی
radiation laws U قوانین تابش
peronality of laws U ویژگی قانون
peronality of laws U حالت ویژه قانون
gas laws U قانون گاز
gas laws U قوانین گازها
forest laws U قوانین جنگل
licensing laws U قانونکنترلفروشمشروباتالکلی
joule's laws U قوانین ژول
promulgation of the laws U انتشار قوانین
labor laws U قوانین کار
mendelian laws U قوانین مندل
written laws U حقوق مدون
laws of the game U مقررات مسابقه
mixed laws U قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
blue laws U قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
zipf's laws U قوانین زیف
korte's laws U قوانین کرت
kepler's laws U قوانین کپلر
written laws U قوانین مدون
De Morgan's laws U قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
De Morgan's laws U قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
kepler laws U قوانین کپلر
sanctioned laws U مصوب
adjective laws U قوانین مربوط باصول محاکمات
bye-laws U ایین نامه
blue laws U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
sanctioned laws U قوانین یا مقررات مصوبه
conflict of laws U تعارض قوانین
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
laws versus tendencies U قوانین در مقابل تمایلات
Gun laws need to be revisited. U قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
child labor laws U قوانین کار کودکان
motion U اشاره کردن
motion U طرح دادن
motion U پیشنهادکردن
motion U پیشنهاد
motion U جنب وجوش
motion U حرکت
motion U تکان
motion U جنبش
to put in motion U بکار انداختن
vibrational motion U حرکت راتعاشی
upward motion U حرکت رو به بالا
uniform motion U حرکت متشابه
to put in motion U در جنبش دراوردن
to put in motion U بحرکت در اوردن
to put in motion U راه انداختن
to set in motion U راه انداختن
to make a motion U پیشنهاد کردن بر ان شدن
transitional motion U حرکت انتقالی
translational motion U حرکت انتقالی
to make a motion U اشاره کردن
simple motion U حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
vortex motion U حرکت گردابی
equation of motion U معادله حرکت [فیزیک]
to carry a motion U پیشنهادی را اجرا کردن
to decide on a motion U در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
To set in motion. U بحرکت ؟ رآوردن
to set in motion U بجریان انداختن به جنبش اوردن
slow-motion U برپیچسرخورنده
slow motion U کند نمایی
slow motion U حرکت کند
slow motion U کند جنبی
motion [politic] U پیشنهاد
slow motion U کند
wave motion U انتشار موج
wave motion U حرکت موج
wave motion U حرکت موجی
motion picture U سینما
equations of motion U معادلات حرکت
forward motion U جنبش پیشرو
harmonic motion U الحان مرکب
harmonic motion U اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
harmonic motion U حرکت هماهنگ
helicoidal motion U حرکت پیچی یا مارپیچی
motion analysis U تحلیل حرکات
motion analysis U تجزیه حرکت
motion study U حرکت پژوهی
drift motion U حرکت سوقی
disrotatory motion U چرخش ناهمسو
constant of motion U ثابت حرکت
apparent motion U حرکت فاهری
ballistic motion U حرکت پرتابی
motion pictures U سینما
circular motion U حرکت مستدیر
circular motion U حرکت دایرهای
circular motion U حرکت گردشی
compound motion U حرکت مرکب
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
conrotatory motion U چرخش همسو
motion study U مطالعه ی حرکت
motion study U تحرک سنجی
range of motion U دامنه حرکت
relative motion U حرکت نسبی
retrograde motion U حرکت رجعی
rotary motion U حرکت دایرهای
rotational motion U حرکت چرخشی
sampling in motion U نمونه برداری در حال انتقال
set in motion U راه انداختن
polar motion U وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
proper motion U حرکت خاص
oscillatory motion U نوسان
nonliner motion U حرکت غیرخطی
perpetual motion U حرکت دائم
oscillatory motion U جنبش تاب وار
oscillating motion U حرکت نوسانی
lagrange's equations of motion U معادلات حرکت لاگرانژ
time and motion study U بررسی زمان و حرکت
slow motion picture U تصویر با حرکت اهسته
simple harmonic motion U حرکت نوسانی ساده
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
perpetual motion machine U ماشین خودکار دائمی
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
to carry a motion by acclamation U درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
perpetual motion machine U ماشین با حرکت دائم
horizontal motion lock U دستهتنظیمافقی
damped harmonic motion U حرکت هماهنگ میرا
steady state wave motion U حرکت موجی پایا
main motion [at a party conference etc.] U دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
transmission of the rotary motion to the rotor U ناقلحرکتدواریبهقسمتگردندهماشین
To get things moving. To set the wheels in motion. U کارها راراه انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion. U کارها را بجریان انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com