Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
knob handle
U
دکمهدستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
knob
U
قبه
outside knob
U
دکمهخارجی
knob
U
که قابل چرخش است تا فرآیندی را کنترل کند
knob
U
دگمه گرد
knob
U
تکمه گردان
knob
U
تکمه
knob
U
دستگیره گویی
knob
U
شستی
knob
U
برامدگی
knob
U
دکمه
knob
U
دستگیره دسته
knob
U
گره
knob
U
طبلک
knob
U
پیچ گردونه
hip-knob
U
سر مناره
inside knob
U
مهرهداخلی
front knob
U
دستگیریجلویی
focusing knob
U
برآمدگیتمرکزکننده
control knob
U
دکمههایکنترل
synaptic knob
U
تکمه سیناپسی
stop knob
U
دکمه
knob tie
U
گره مقرهای
platen knob
U
پیچسطح
cleat knob
U
دگمه انگلیسی
tuning knob
U
دکمهتنظیمصدا
door-knob
U
دستگیره گویی
ratchet knob
U
برآمدگیضامنچرخدنده
tieback knob
U
طنابکنارزنپرده
exposure adjustment knob
دکمه نمایش تعداد فیلم
condenser adjustment knob
دکمه تنظیم تراکم
coarse adjustment knob
دکمه تنظیم زیرین
canopy release knob
دکمه برقراری سایبان
tow release knob
U
دکمهرهاییهوا
knob and tube wiring
U
سیمکشی با مقره و لوله
turn and bank knob
U
دکمهشیبوچرخش
film rewind knob
U
دکمهچرخشفیلم
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
oven control knob
U
دکمهکنترلاجاق
temperature control knob
U
دریچهکنترلدما
manual focusing knob
U
دکمهزوم دستی
levelling head locking knob
U
دکمهقفلسرترازیاب
temperature set point knob
U
دکمهتنظیمدما
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
this will a for a handle
U
بدرمن نمیخورد
this will a for a handle
U
بکارمن نمیخورد
the handle to one's name
U
لقب
to handle something
U
چیزی را تحت کنترل آوردن
[وضعیتی یا گروهی از مردم]
take-up handle
U
دستهسوارکننده
handle
U
گیره نگهدارنده
handle
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle
U
دستگیره
handle
U
دست زدن
handle
U
دستکاری کردن
handle
U
مانور کردن
handle
U
اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle
U
سیم بین چکش و دستگیره
handle
U
خرید و فروش کردن
handle
U
گیره
handle
U
شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle
U
با دست عمل کردن
handle
U
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle
U
ضامن دستگیره
handle
U
دسته گذاشتن
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
handle
U
دست داشتن دسته
handle
U
وسیله لمس
handle
U
احساس بادست
handle
U
دست زدن به
handle
U
بکار بردن
handle
U
قبضه شمشیر
handle
U
سروکارداشتن با
handle
U
دسته
grip handle
U
جادستی
insulated handle
U
دستهعایقدار
door-handle
U
اهرم در
half handle
U
نیمدسته
gun handle
U
دستهتلمبه
to handle something with care
U
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
fly off the handle
<idiom>
U
از کوره در رفتن
The handle of the bucket has come off.
U
دسته سطل کنده شده
starter handle
U
دستهآغازگر
side handle
U
دستهجانبی
shaped handle
U
دستهحالتدهنده
traversing handle
U
دستهعرضی
retractable handle
U
دستهجمعشو
pull handle
U
دستهکشش
safety handle
U
دستهایمنی
turning handle
U
دستهچرخشگر
types of handle
U
انواعدسته
door-handle
U
دستگیرهدر
lifting handle
U
دستهبلندکننده
guide handle
U
دستهیراهنما
grab handle
U
دستگیره
jug handle
U
شکاف به عرض دست
the handle of the face
U
دماغ
the handle of the face
U
بینی
file handle
U
دسته سوهان
hammer handle
U
دسته چکش
star handle
U
دستگیره گردان
handle the ball
U
دست زدن توپزن به توپ
pump handle
U
زیاد تکان دادن
operating handle
U
دستگیره راه اندازی
operating handle
U
دستگیره کولاس
operating handle
U
دستگیره عامل
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
lever handle
U
دستگیره اهرم
knurled handle
U
دستگیره اج دار
handle bar
U
دسته دوچرخه
handle bar
U
فرمان
scoop handle
U
مشته
crank handle
U
اهرم دستی
carrier handle
U
دسته حمل
elevating handle
U
دستهبالابر
door handle
U
دستگیرهدر
cross handle
U
ضامنضربدری
balanced handle
U
دسته تعادل
reshape handle
U
دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
charging handle
U
دستهینشانگیر
carrying handle
U
دستهحمل
carriage handle
U
دستگیرهحامل
capstan handle
U
هندل
carrier handle
U
دستگیره حمل
handle escutcheon
U
روقفلی دسته
basket handle
U
گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
handle escutcheon
U
روقفلی فرمان
auxiliary handle
U
دستهکمکی
handle bar
U
دسته موتورسیکلت
brake handle
U
ترمزدستی
handle bar arm
U
دسته فرمان
handle with kid gloves
<idiom>
U
باکسی همکاری دقیق داشتن
pistol grip handle
U
دستهنگهدارندهپیستون
The door – handle has broken off.
U
دسته درشکسته است
I can handle (cope with) hom.
U
از پس اوبرمی آیم
inside door handle
U
دستگیره داخل درب اتومبیل
figure skiing handle
U
دستهچوباسکی
oxygen control handle
U
دستهکنترلاکسیژن
anti-vibration handle
U
دستهضدلغزش
air brake handle
U
دستهترمزهوایی
interior door handle
U
دستهداخلدر
window winder handle
U
دستگیرهحرکتدهندهشیشه
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
To fly into a rage. To foly off the handle.
U
آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com