Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 41 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it served as a precedent
U
سابقه شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
precedent
U
سابقه داشتن
there is no precedent for this
U
این چیز سابقه ندارد
precedent
U
سنت
precedent
U
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
precedent
U
رویه قضایی
precedent
U
مقدم
precedent
U
نمونه
precedent
U
ماقبل مقدم
precedent
U
سابقه
precedent
U
مقدم بر مسبوق به
judicial precedent
U
رویه قضایی
It is base on a precedent.
U
مسبوق به سابقه است
To set(create,establish)a precedent.
U
ایجاد سابقه کردن
served
U
توپ رازدن
f. come f.served
U
زودترامده
f. come f.served
U
رودتر راه میافتد
served
U
بکار رفتن
served
U
خدمت انجام دادن
served
U
خدمت کردن
First come first served.
U
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
served
U
خدمت کردن به
first come, first served
<idiom>
U
هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
served
U
نوبت
served
U
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
served
U
خدمت ارتشی کردن
served
U
سرو زدن
served
U
بدردخوردن
served
U
در خدمت بودن
served
U
رفع کردن براوردن احتیاج
served
U
کفایت کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی کردن
served
U
سرو
dinner etc. is served
U
غذا آماده است
i have served in the navy
U
در نیروی دریایی خدمت کرده ام
dinner is served
U
شام حاضراست
crew served weapon
U
جنگ افزار خدمه دار
crew served weapon
U
جنگ افزار اجتماعی
tea was served round
U
به همه چای دادند
address for service of a summons
[address where a summons may be served]
U
آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد
[حقوق]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com