English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
income elasticity of demand U کشش
income elasticity of demand U درامدی تقاضا
income elasticity of demand U تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elasticity of demand U کشش تقاضا
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
demand elasticity U کشش تقاضا
arc elasticity of demand U *
price elasticity of demand U کشش قیمتی تقاضا
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
cross elasticity of demand U کشش متقاطع تقاضا
cross elasticity of demand U = Eab
cross elasticity of demand U *
arc elasticity of demand U کشش کمانی تقاضا
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
arc elasticity of demand U /
arc elasticity of demand U = Eنسبت فوق نسبت مقدار تقاضابه قیمت کالاست
elasticity U قابلیت ارتجاع
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
elasticity U جهندگی
elasticity U حساسیت
elasticity U کشش
elasticity U قابلیت ارتجاعی
elasticity U برجهندگی
elasticity U جهمندی کشسانی
elasticity U قوه ارتجاع الاستیسیته
elasticity U الاستیسیته
elasticity U خاصیت فنری
elasticity U نوانی
elasticity U ارتجاعی
elasticity U کشواری
elasticity U کشسانی
zero elasticity U بدون کشش
zero elasticity U کشش صفر
limit of elasticity U حد کشسانی
coefficient of elasticity U ضریب کشسانی
coefficient of elasticity U ضریب حساسیت
coefficient of elasticity U ضریب کشش
limit of elasticity U حد ارتجاعی
price elasticity U حساسیت قیمت
unit elasticity U کشش واحد
elasticity of substitution U کشش جانشینی
elasticity of production U کشش تولید
elasticity modulus U ضریب کشسانی
modulus of elasticity U ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
price elasticity U کشش قیمت
modulus of elasticity U مدول الاستیسیته
modulus of elasticity U ضریب ارتجاعی
point elasticity U کشش نقطهای
modulus of elasticity U ضریب کشسانی
elasticity coefficient U ضریب کشش
modulus of elasticity U مدول نوانی
modulus of elasticity U ضریب شکل
modulus of elasticity U ضریب برجهندگی
elasticity of supply U کشش عرضه
modulus of elasticity in shear U ضریب کشسانی در برش
modulus of elasticity in shear U ضریب ارتجاعی برشی
elasticity of factor substitution U کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
elasticity of factor substitution U وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
shear modulus of elasticity U ضریب کشسانی برینشی
shear modulus of elasticity U ضریب ارتجاعی برشی
price elasticity of supply U کشش قیمتی عرضه
bulk modulus of elasticity U ضریب کشسانی حجمی
coefficient of cross elasticity U ضریب کشش متقاطع
income U درامد
mean income U درامد متوسط
but for income U قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
income U عایدات
his income U هر چه درامد داردخرج میکند
income U مهاجر واردشونده
income U ورودیه جدیدالورود
income U جریان
income U ریزش فهور
income U دخل
income U عایدی
income U عواید
disposable income U درامد دریافتی
imputed income U درامد انتسابی
income analysis U تحلیل درامد
income and expenditure U درامد و هزینه
earned income U درامد تحصیل شده
live up to one's income U به اندازه درامد خود خرج کردن
income determination U تعیین درامد
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
income effect U تناسب خرید با درامد
income distribution U توزیع درامد
distribution of income U توزیع درامد
income velocity U سرعت گردش پول
income leakage U نشت درامد
earned income U درامدحاصله از کار
income per capita U درامد سرانه
income multiplier U ضریب فزاینده درامد
income leakage U کسر درامد
income forgone U درامداز دست رفته
flow of income U گردش درامد
flow of income U جریان درامد
fixed income U درامد ثابت
earned income U درامدکسب شده
income policy U سیاست درامدی
labor income U درامدهای کار
marginal income U درامد نهائی
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
imputed income U درامد ضمنی
gross income U درامد ناخالص
income policy U سیاست مربوط به درامدها
income forgone U درامد صرف نظر شده
economic income U درامد اقتصادی
median income U درامد متوسط
to rely on somebody for your income U از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
temporary income U درامد موقتی
taxable income U درامد مشمول مالیات
supplementary income U درامد تکمیلی
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
relative income U درامد نسبی
redistribution of income U توزیع دوباره درامد
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real income U درامد واقعی
psychic income U درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
psychic income U درامد بی دردسر
the p of income to expenses U نسبت درامدبه هزینه
total income U درامد کل
a modest income U درآمدی متوسط
income support U پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
windfall income U درامد باد اورده
wage income U درامدمربوط بکار
wage income U درامد بشکل دستمزد
unearned income U درامد ازمبنایی جز کار
unearned income U درامد باد اورده
transitory income U درامدموقتی
transitory income U درامد انتقالی
transfer income U درامد انتقالی
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
present income U درامد حال
stream of income U جریان درامد
nominal income U درامد اسمی
net income U درامد خالص
national income U درامد ملی
money income U مزد و حقوق
money income U درامد پولی
nonmonetary income U درامد غیر پولی
notional income U درامد فرضی
present income U درامد جاری
personal income U درامد سرانه
personal income U درامد شخصی
permanent income U درامد دائمی
per capita income U درامد سرانه
overseas income U درامد از کشور یا کشورهای خارجی
ordinary income U درامد عادی
notional income U درامد خیالی
median income U درامد میانی
current income U درامدیک دوره معین
actual income U درامد واقعی
income taxes U مالیات بر درامد
income tax U مالیات برعایدات
income tax U مالیات بر درامد
bunched income U درامد خدمات شخصی
disposable income U درامد قابل تصرف
deduction from income U کسور درامد
deferred income U درامدهای انتقالی
disposable income U درامدقابل استفاده
deferred income U پیش دریافت درامد
current income U درامد یک سال مالی
current income U درامد جاری
business income U درامد خالص تجارتی
income accounts حساب های درآمد
income taxes U مالیات برعایدات
disposable income U درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
annual income U درامد سالانه
demand U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand U تقاضا برای انجام چیزی
demand U خواستارشدن
on demand U بنا به تقاضا
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
on demand U عندالمطالبه
demand U تقاضا
demand U نیاز احتیاج
demand U تقاضا کردن
demand U درخواست کردن
demand U خواست
demand U مطالبه کردن
demand U نیاز
demand U نیاز
demand U تقاضا کردن تقاضا
demand U طلب
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
demand U احتیاج
demand U مطالبه
demand U مطالبه تقاضا کردن
demand U تقاضای خرید کالا
to be in demand U طالب داشتن
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
demand U درخواست
demand U درخواست مطالبه
circular flow of income U گردش دورانی درامد
actual water income U اب ورودی موثر
net national income U درامد خالص ملی
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
national net income U درامد خالص ملی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com