Perdic | income consumption curve | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	income consumption curve U	منحنی درامد
	income consumption curve U	مصرف

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	price consumption curve U	منحنی قیمت مصرف
	consumption U	صرف
	consumption U	مرض سل
	consumption U	سوختن
	consumption U	زوال
	consumption U	مصرف
	overall consumption U	مصرف کل
	conspicuious consumption U	بکار برده شد
	consumption expenditures U	هزینههای مصرفی
	smoke consumption U	دودگیری
	consumption goods U	کالاهای مصرفی
	consumption history U	شرح حال مصرف کالائی خاص
	consumption lending U	وام مصرفی
	consumption rate U	نواخت مصرف
	consumption function U	تابع مصرف
	consumption rate U	میزان مصرف
	consumption rate U	اهنگ مصرف
	capital consumption U	مصرف سرمایه
	autonomous consumption U	مصرف مستقل
	rival consumption U	مصرف رقابتی
	transitory consumption U	مصرف گذرا
	transitory consumption U	مصرف انتقالی
	consumption credit U	اعتبار مصرفی
	consumption diseconomies U	زیانهای مصرفی
	conspicuious consumption U	مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
	aggregate consumption U	مصرف کل
	consumption economies U	صرفه جوئیهای مصرفی
	conspicuious consumption U	مصرف تجملی
	conspicious consumption U	مصرف تجملی
	consumption schedule U	جدول مصرف
	consumption theory U	نظریه مصرف
	rate of consumption U	نرخ مصرف
	mass consumption U	مصرف کلان
	mass consumption U	مصرف انبوه
	energy consumption U	مصرف انرژی
	irrigation consumption U	مصرف ابیاری
	internal consumption U	مصرف داخلی
	industrial consumption U	مصرف صنعتی
	unproductive consumption U	مصرف غیر مولد
	unproductive consumption U	مصرف بیهوده
	induced consumption U	مصرف تشویقی
	induced consumption U	مصرف القائی
	indirect consumption U	مصرف غیر مستقیم
	fuel consumption U	مصرف سوخت
	gasoline consumption U	مصرف بنزین
	home consumption U	مصرف خانگی
	domestic consumption U	مصرف خانگی
	national consumption U	مصرف ملی
	productive consumption U	مصرف مولد
	private consumption U	مصرف خصوصی
	present consumption U	مصرف حال
	present consumption U	مصرف جاری
	power consumption U	مصرف برق
	power consumption U	مصرف قدرت
	permanent consumption U	مصرف دائمی
	home consumption U	مصرف داخلی
	per capita consumption U	مصرف سرانه
	nonrival consumption U	مصرف غیر رقابتی
	optional consumption U	مصرف اختیاری
	maximal oxygen consumption U	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
	high mass consumption U	مصرف انبوه
	capital consumption allowance U	کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
	consumption possibility line U	حد مصرف
	consumption possibility line U	خط امکانات مصرف
	per capita water consumption U	مصرف سرانه اب
	durable consumption goods U	کالاهای مصرفی بادوام
	specific fuel consumption U	مصرف سوخت ویژه
	total consumption burner U	مشعل تمام مصرف کن
	The consumption of suger has gone up this year . U	مصرف شکرامسال با لارفته است
	age of mass consumption U	عصر مصرف انبوه
	This sort of propaganda is for home consumption U	این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
	brake specific fuel consumption U	مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
	maximal oxygen consumption per minute U	حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
	post war consumption functions U	توابع مصرف پس از جنگ جهانی دوم
	income U	درامد
	income U	دخل
	income U	عایدات
	income U	عایدی
	his income U	هر چه درامد داردخرج میکند
	income U	جریان
	income U	ورودیه جدیدالورود
	but for income U	قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
	income U	عواید
	mean income U	درامد متوسط
	income U	ریزش فهور
	income U	مهاجر واردشونده
	curve U	خط منحنی منحنی مسیر
	v curve U	منحنی "وی "
	curve U	منحنی خم
	curve U	پیچ
	curve U	انحناء
	curve U	چیز کج
	curve U	خط منحنی
	curve U	خط خمیده
	curve U	منحنی
	curve U	خم
	s curve U	منحنی اس
	s curve U	خم اس
	curve U	خمیدن
	j curve U	منحنی جی
	curve U	کم کم منحرف شدن
	s curve U	منحنی S
	curve U	منحنی نمودار بالیستیکی
	labor income U	درامدهای کار
	income and expenditure U	درامد و هزینه
	marginal income U	درامد نهائی
	median income U	درامد میانی
	wage income U	درامدمربوط بکار
	live up to one's income U	به اندازه درامد خود خرج کردن
	wage income U	درامد بشکل دستمزد
	income velocity U	دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
	income velocity U	سرعت گردش پول
	income effect U	اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
	income determination U	تعیین درامد
	a modest income U	درآمدی متوسط
	to rely on somebody for your income U	از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
	income analysis U	تحلیل درامد
	income accounts	حساب های درآمد
	imputed income U	درامد انتسابی
	income effect U	تناسب خرید با درامد
	income forgone U	درامد صرف نظر شده
	income policy U	سیاست مربوط به درامدها
	income policy U	سیاست درامدی
	income per capita U	درامد سرانه
	windfall income U	درامد باد اورده
	income support U	پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
	income multiplier U	ضریب فزاینده درامد
	income forgone U	درامداز دست رفته
	income leakage U	کسر درامد
	income leakage U	نشت درامد
	imputed income U	درامد ضمنی
	median income U	درامد متوسط
	taxable income U	درامد مشمول مالیات
	transitory income U	درامدموقتی
	unearned income U	درامد باد اورده
	unearned income U	درامد ازمبنایی جز کار
	supplementary income U	درامد تکمیلی
	psychic income U	درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
	psychic income U	درامد بی دردسر
	property income U	درامد ناشی از املاک ومستغلات
	present income U	درامد حال
	present income U	درامد جاری
	transitory income U	درامد انتقالی
	transfer income U	درامد انتقالی
	temporary income U	درامد موقتی
	the p of income to expenses U	نسبت درامدبه هزینه
	rental income U	درامد ناشی از اجاره بها
	relative income U	درامد نسبی
	redistribution of income U	توزیع دوباره درامد
	real income U	مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
	real income U	درامد واقعی
	total income U	درامد کل
	stream of income U	جریان درامد
	personal income U	درامد سرانه
	nominal income U	درامد اسمی
	net income U	درامد خالص
	national income U	درامد ملی
	money income U	مزد و حقوق
	nonmonetary income U	درامد غیر پولی
	notional income U	درامد فرضی
	personal income U	درامد شخصی
	permanent income U	درامد دائمی
	per capita income U	درامد سرانه
	overseas income U	درامد از کشور یا کشورهای خارجی
	ordinary income U	درامد عادی
	notional income U	درامد خیالی
	money income U	درامد پولی
	disposable income U	درامد دریافتی
	income distribution U	توزیع درامد
	disposable income U	درامد قابل تصرف
	deduction from income U	کسور درامد
	fixed income U	درامد ثابت
	current income U	درامد جاری
	flow of income U	جریان درامد
	flow of income U	گردش درامد
	actual income U	درامد واقعی
	earned income U	درامدحاصله از کار
	bunched income U	درامد خدمات شخصی
	annual income U	درامد سالانه
	economic income U	درامد اقتصادی
	income tax U	مالیات بر درامد
	distribution of income U	توزیع درامد
	disposable income U	درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
	income taxes U	مالیات برعایدات
	current income U	درامدیک دوره معین
	gross income U	درامد ناخالص
	disposable income U	درامدقابل استفاده
	business income U	درامد خالص تجارتی
	income tax U	مالیات برعایدات
	current income U	درامد یک سال مالی
	earned income U	درامدکسب شده
	deferred income U	پیش دریافت درامد
	deferred income U	درامدهای انتقالی
	income taxes U	مالیات بر درامد
	earned income U	درامد تحصیل شده
	disposable personal income U	پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
	theory of income distribution U	نظریه توزیع درامد
	real national income U	درامد ملی واقعی
	real national income U	درامد ملی به قیمت ثابت
	relative income hypothesis U	بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است