Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impact point
U
نقطه اصابت
impact point
U
محل اصابت گلوله
impact point
U
نقطه پیاده شدن باچتر
impact point
U
نقطه فرود
impact point
U
نقطه بارریزی
impact point
U
نقطه ترکش گلوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
point of impact
U
محل اصابت گلوله
point of impact
U
نقطه اصابت
Other Matches
impact
U
اثر ترکش انفجار
impact
U
اصابت گلوله
impact
U
برخورد
impact
U
برخورد کردن
impact
U
ضربه زدن
impact
U
نشانزد
impact
U
چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
impact
U
اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
impact
U
ضربه
impact
U
اصابت اثر شدید
impact
U
پیچیدن
impact
U
زیرفشار قرار دادن
impact
U
با شدت اداکردن
impact
U
با شدت اصابت کردن ضربت
impact
U
فشار
impact
U
تماس
impact
U
بهم فشردن
impact parameter
U
پارامتر برخورد
impact parameter
U
پارامتر ضرب شونده
impact loss
U
افت انرژی در اثر برخورد
impact load
U
بار ضربهای
impact ionization
U
ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای
impact hardness
U
سختی برخورد
surface of impact
U
سطح اصابت
surface of impact
U
سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
impact force
U
نیروی برخورد
impact force
U
نیروی ضربهای
line of impact
U
خط اصابت گلوله
center of impact
U
مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
impact transducer
U
مبدل فرایندهای ضربهای
impact strength
U
استحکام برخورد
impact registration
U
ثبت تیر بروش مرکز اصابت
impact registration
U
ثبت مرکز اصابت
impact printer
U
چاپگر ضربهای
impact shipment
U
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
impact sound
U
صدای برخورد
impact strength
U
استحکام ضربهای
impact printer
U
چاپگرتماسی
impact printer
U
چاپگر برخوردی
impact pressure
U
نیروی اصابت فشار ترکش
impact pressure
U
فشار اصابت
impact test
U
ازمایش ضربه
impact test
U
ازمون برخورد
impact factor
U
ضریب برخورد
impact factor
U
ضریب تشدید
impact area
U
منطقه اصابت گلوله ها
impact basin
U
حوضچه ارامش
impact area
U
محل اصابت
impact action
U
عمل انفجار نیروی ترکش
environmental impact
U
نشانزد زیست محیطی
electron impact
U
برخورد الکترونها
electron impact
U
تصادم الکترونها
impact action
U
عمل ترکش
impact action
U
اثر انفجار
non impact printer
U
چاپگر
non impact printer
U
که حالت حرف ریبون روی کاغذ را گرم نمیکند
impact basin
U
حوضچه بار شکن
impact burst
U
ترکش سطحی
impact burst
U
ترکش ضربتی
impact factor
U
ضریب ضربه
impact exitation
U
تحریک ضربهای
impact effect
U
اثر برخورد
impact effect
U
اثر ضربه
impact drill
U
مته کوبشی
impact crusher
U
سنگ شکن ضربهای
impact acceleration
شتاب ضربه ای
impact coefficient
U
ضریب ضربه
impact chisel
قلم ضربه ای
multiplier impact
U
اثر بهم فزایندگی
bending impact test
U
ازمایش ضربه خمشی
izod impact strength
U
استحکام ضربه ایزوتوپ
tensile impact test
U
ازمایش کشش ضربهای
center of impact registration
U
ثبت مرکز اصابت
bomb impact plot
U
بردن محل اصابت بمب روی نقشه
notched bar impact test
U
ازمایش میله فاق دار
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
point to point line
U
خط نقطه به نقطه
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
U
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
point four
U
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point four
U
اصل چهار
point
U
پوینت
come to the point
<idiom>
U
به نکتهاصلی رسیدن
point four
U
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
off the point
U
بطور بی ربط
off the point
U
بطور نامربوط
point out
<idiom>
U
توضیح دادن
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
point
U
مرحله قله
let point
U
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
The point is that…
U
چیزی که هست
beside the point
<idiom>
U
مسائل حاشیهای
zero point
U
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
to come to a point
U
بنوک رسیدن
to come to a point
U
باریک شدن
to the point
U
مربوط بموضوع
try for point
U
تلاش برای کسب امتیاز
to the point
U
بجا
far point
U
برد بینایی
point to point
U
نقطه به نقطه
point to point
U
پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point
U
را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
in point
U
در خور
in point
U
بجا
in point
U
مناسب
way point
U
ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
point to point
U
1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
zero point
U
نقطه صفر
three point
U
فن 3 امتیازی کشتی
point
U
مقصود
point
U
نشانه روی کردن
point
U
هدف گیری کردن
point
U
رسد نوک
point
U
راس
point
U
امتیاز
point
U
اشاره کردن
point
U
به سمت متوجه کردن
point
U
اصل
point
U
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
not to point
U
بیرون از موضوع
not to point
U
پرت بیجا
not to the point
U
خارج از موضوع
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
to let it get to that point
U
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
point
U
سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point
U
باریک کردن
point
U
متوجه ساختن
point
U
نشان دادن
point
U
خاطر نشان کردن
point
U
سر
point
U
نوک
the point is
U
اصل مطلب این است
One point for you.
U
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
point
U
محل مرکز
off to a point
U
باریک شده نوک پیدامیکند
on the point of going
U
در شرف رفتن
to point to something
U
به چیزی اشاره کردن
to point to something
U
به چیزی متوجه کردن
point
U
نکته
point
U
ماده اصل
point
U
نوک گذاشتن
point
U
نوکدار کردن
point
U
گوشه دارکردن
point
U
تیزکردن
point
U
پایان
near point
U
نقطه نزدیک
point
U
مسیر
point
U
هدف
point
U
نمره درس پوان
point
U
درجه امتیاز بازی
point
U
جهت
point
U
موضوع
point
U
جهت مرحله
point
U
محل یا موقعیت
point
U
نشان میدهد
point
U
که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point
U
محل
point
U
مرکز راس حد
point
U
نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point
U
نقط ه
point
U
نقطه
point
U
درصد
point
U
نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point
U
نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point
U
محل شروع چیزی
point
U
نقطه گذاری کردن ممیز
point
U
نقطه گذاری کردن
Now he gets the point!
<idiom>
U
دوزاریش حالا افتاد!
[اصطلاح]
point
U
دماغه
point
U
نقطه نوک
point
U
حد
point
U
قطبهای باطری یاپلاتین
nodal point
U
صفحه گرهی
point race
U
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point size
U
اینچ
point size
U
برای اندازه گیری نوع یا متن
point protector
U
چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
point scale
U
مقیاس امتیازی
nodal point
U
نقطه گرهی
point target
U
هدف کوچک
point system
U
شرط بندی براساس امتیاز
point style
U
شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point of honour
U
موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
objective point
U
مقصد
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
octal point
U
ممیز هشت هشتی
norm point
U
نقطه احتمالی فرود در پرش
point target
U
اماج نقطهای
point protector
U
سرمداد
point plotting
U
رسم نقطه
point of presence
U
شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
point of no return
U
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
point of loading
U
نقطه بارگیری
object point
U
مقصد
object point
U
سمت مورد توجه
point of intersection
U
نقطه تقاطع
point of intersection
U
نقطه بهم رسید
point of honour
U
قضیه شرف
point of inflection
U
نقطه عطف
point of inflexion
U
نقطه عطف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com