Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
idle component
U
اجزاء کور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
idle
U
وقت گذراندن
idle
U
تنبل شدن
idle
U
وقت تلف کردن
idle
U
بی پروپا
idle
U
بی اساس
idle
U
بیخود
idle
U
بیهوده
idle
U
تنبل
idle
U
بیکار
idle
U
هرزگردی
idle
U
استراحت
idle
U
ازاد گشتن
idle
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle
U
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
idle
U
مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
idle
U
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle
U
درجاکار
idle
U
بی بار
idle
U
بی بار شدن در حال سکون ساکن
idle
U
بیکار شدن
component
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component
U
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
d.c. component
U
مولفه دی سی
component
U
اجزاء
component
U
ترکیب دهنده
component
U
جزء در شیمی
component
U
سازنده
component
U
مولفه بردار
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
عضو
component
U
قسمت
component
U
مولفه
component
U
جزء
component
U
ترکیب کننده
component
U
سازا
component
U
جسمهای ترکیب کننده
component
U
جزء سازنده
component
U
عضو قسمت
component
U
جزء ساختمانی
component
U
قطعه
component
U
همنهند
component
U
همنه
component
U
عنصر
idle hours
U
ساعتهای بیکاری
idle talk
U
سخن بیهوده
idle deposit
U
سپرده بلااستفاده
idle deposit
U
سپرده راکد
idle talk
U
حرف مفت ژاژخایی
idle time
U
وقت تلف شده
idle time
U
زمان بی باری
idle current
U
جریان کور
idle current
U
جریان بی باری
idle coil
U
بوبین کور
idle coil
U
پیچک هرز
idle time
U
دوره عطالت
idle characters
U
کاراکترهای عامل
idle cash
U
پول بلااستفاده
idle stock
U
موجودی بی مصرف
idle junction
U
اتصال ازاد
idle line
U
خط ازاد
idle rumoues
U
شایعات بی اساس
idle rumoues
U
شایعات بی سر و پا
idle roll
U
غلطک کور
idle rich
U
ثروتمندان انگل
idle reserves
U
ذخائر بلااستفاده
idle reserves
U
ذخائر بیکار
idle pulley
U
قرقره راهنما
idle power
U
توان کور
idle position
U
حالت سکون
idle position
U
وضعیت ساکن
idle period
U
پریود بی باری
idle period
U
زمان توقف
idle period
U
دوره استراحت
idle money
U
پول غیر فعال
idle money
U
پول راکد
idle rumoues
U
اراجیف
idle cash
U
پول بیکار
idle capacity
U
فرفیت بیکار
an idle pupil
U
شاگرد بیکار یا تنبل
idle frequency
U
فرکانس بی باری
idle runing
U
بی باری
idle wire
U
سیم مرده
idle wheel
U
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
idle wanderer
U
ولگرد
idle voltage
U
ولتاژ کور
idle turn
U
دور ازاد
idle turn
U
کلاف مرده
idle balance
U
مانده راکد مانده غیرفعال
idle bar
U
میله کور
idle capacity
U
فرفیت بلااستفاده
idle balance
U
مانده بیکار
idle time
U
دوره فترت زمان بیکاری
idle trunck
U
خط اتصال ازاد
idle trunck
U
ترانک ازاد
three component theory
U
نظریه سه مولفهای
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
wattless component
U
جریان هرز
wattless component
U
جریان کور
wind component
U
شاخه سمتی باد
wind component
U
مولفه مربوط به باد
tangential component
U
مولفه مماسی
service component
U
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
magnetic component
U
قطعه مغناطیسی
national component
U
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
out of phase component
U
مولفه بیرون از فاز
plain component
U
متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
reactive component
U
جریان هرز
service component
U
نیروی مسلح
one component system
U
سیستم یک جزیی
discrete component
U
مولفه گسسته
discrete component
U
با مولفههای گسسته
component part
U
جزء ساختمان
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
component operation
U
عناصر عملیاتی
component drawing
U
رسم قطعات
component drawing
U
رسم جزیی
component efficiency
U
میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
building component
U
اجزای ساختمان
electric component
U
قطعه الکتریکی
active component
U
مولفه موثر
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
component life
U
عمر قانونی یک وسیله
zero sequence component
U
مولفه همقطب
homopolar component
U
مولفه همقطب
frequency component
U
اجزای فرکانس
component forces
U
نیروهای مولفه
To idle away one s time . to be jobless.
U
غاز چراندن
To lead an idle life .
U
زندگی عاطل وباطلی داشتن
To lead an idle life.
U
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
idle circuit condition
U
وضعیت مدار بی بار
idle voltage of battery
U
ولتاژ هرز باتری
idle indicating signal
U
علامت ازاد
idle current connection
U
اتصال جریان بی باری
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
idle current wattmeter
U
توان کورسنج
machine idle time
U
زمان توقف ماشین
machine idle time
U
زمان معطلی دستگاه
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
capacity component of spark
U
بخش فرفیتی جرقه
component of a symmetrical system
U
مولفه دستگاه متوازن
component change order
U
دستور تغییر قطعات یک وسیله
deflection component of trail
U
شاخه سمتی معبر حرکت
single component gases
U
گازهای تک جزیی
component change order
U
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
deflection component of trail
U
شاخه سمتی مسیر
integrate electronic component
U
قطعه الکترونیکی مجتمع
inductance component of spark
U
پخش القایی جرقه
component end item
U
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
solid state component
U
مولفهء حالت جامد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com