English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i passed an uneasy night U دیشب
i passed an uneasy night U ناراحت بودم
i passed an uneasy night U شب بدی گذراندم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uneasy U ناراحت
uneasy U مضطرب
uneasy <adj.> U دلواپس
uneasy U پریشان خیال
uneasy U بی ارام
I'm uneasy about it. U من باهاش راحت نیستم.
passed U گذراندن
passed U انتقال یافتن منتقل شدن
passed U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed U برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
passed U عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
passed U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passed U گذر
he passed hence U این جهان را بدرود گفت
he passed hence U ازاین جهان رخت بربست
passed <adj.> <past-p.> U تصدیق شده
passed <adj.> <past-p.> U تایید شده
passed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
passed <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
passed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
passed <adj.> <past-p.> U تصویب شده
passed U عبور کردن
passed U اجتناب کردن
passed U گذر عبور
passed U گذرگاه
passed U گردونه گدوک
passed U پروانه
passed U مسیر کوتاه جنگی
passed U جواز گذرنامه
passed U بلیط
passed U رایج شدن
passed U پاس دادن
passed U سبقت گرفتن از خطور کردن
passed U رد شدن سپری شدن
passed U تصویب کردن قبول شدن
passed U رخ دادن
passed U گذشتن
passed U قبول کردن
passed U تمام شدن
passed U وفات کردن
passed U پاس
passed U گذراندن تصویب شدن
passed U راه
passed U اجازه عبور
passed U گذرگاه کارت عبور گذراندن
passed U معبر جنگی
passed U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed U گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
passed U تصویب شدن
passed U گردنه
passed U معبر
passed U عبورکردن
passed U کلمه عبور
passed U جواز
passed U یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passed U رد کردن چوب امدادی
Many years passed . U چندین سال گذشت
It passed over my head. U از بالای سرم رد شد
he has passed the chair U رئیس بوده است
passed pawn U پیاده رونده یا پاسه شطرنج
he has passed the chair U ریاست داشته است
He passed the ball on to his teammate. U او [مرد] توپ را به هم تیمی اش پاس داد.
protected passed pawn U پیاده رونده محافظت شده
How many students passed the exam? U چند نفر در امتحان قبول شدند؟
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
last night U دیشب
last night U شب گذشته
first night U شب اول
the night before last U پریشب
first night U گشایش شب
first night U شب افتتاح
To take a night off . U یک شب از کار مرخصی گرفتن
night U شب
at night U در شب
at night U شب هنگام
to night U امشب
d. and night U شبانه روز
night U شب هنگام برنامه شبانه
all night U در تمام شب
night U تاریکی
he went by night U شبانه رفت
d. and night U شب و روز
his almost night U تقریباشب است
his almost night U نزدیک شب است
night U غروب
all night U همه شب
the night is yet young U تازه سرشب است
the third watch of the night U پاس سوم شب
we made a night of it U چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
what a night we made of it U چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
one-night stands U رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
one-night stand U نمایش یک شبه
one-night stand U برنامهی یک باره
the deep of night U دل شب
queen of night U سیم نقره
queen of night U زن شکارکن
night vase U فرف ادار
night vase U قاروره
night vase U شاشدان
night vision U دید شب
night vision U دید در شب
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
night walker U فاشق شبگرد
night walker U کسیکه در خواب راه میرود
night walker U یکجورکرم بزرگ
night watch U پاس شب
night watch U پاسبان شب گزمه
night tide U جزرو مدشبانه
queen of night U نام الهه ماه وشکار
one-night stand U تک برنامه
one-night stand U رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
one-night stands U نمایش یک شبه
Where do you want to go this time of night ? U این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
I went hungry last night . U دیشب گرسنه ماندم
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
day and night <idiom> U شب وروز پشت سرهم
fly-by-night <idiom> U نامطمئن (کار،شفل)
What is the price per night? U قیمت برای یک شب چقدر است؟
Good night U شامگاهان نیکو
accommodation for the night U خوابگاه برای یک شب
Can you stay over night? U می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
On Sunday night. U شب یکشنبه
night migrant U شب کوچنده [پرنده شناسی]
one-night stands U برنامهی یک باره
one-night stands U تک برنامه
bonfire night U شبپنجمنوامبرکهدرآنجشنوآتشبازیبرپامیکنند
night porter U پذیرششبهتل
night shift U شیفتشب شبکار
opening night U شباولیناجراییکقطعههنری
stag night U مهمانیمردانهکهفردایروزعروسیبرگزارمیشود
I had a dream last night. U دیشب خواب دیدم
Good night. U شب بخیر
He vanished into the night. U در سیاهی شب نا پدید گشت
I was up all night in my bed. U من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
night dress U جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
night bilndness U شب بینی
night bilndness U روزکوری
night bilndness U روز بینی
night bilndness U شبکوری
my wakeful night U شب بیخوابی یا بیداری من
live out the night U شب را صبح کردن
live out the night U شب را بسر بردن
in noon of night U در نیمه شب
i was up late last night U بودم
i was up late last night U دیشب تا ان موقع هنوزنشسته
night bird U مرغ شب بیدار
night black U سیاه
night clothes U لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
night clothes U جامه خواب
night stool U صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night chair U صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night cellar U زیر زمینی که در انجاپیاله فروشی کنندو مردم پست بدانجاروند
night cap U گشتی رزمی هوایی شبانه
night brawler U شب دعوا کن
night boat U قایق اماده
night blindness U شب کوری
night blind U شبکور
he outwatched the night U شب بپایان رسیدو او همچنان بیداربود
he did not est all night U همه شب نیارمید
night school U اموزشگاه شبانه
night waking U شب زنده داری
night owls U ادم شب زنده دار
night owl U ادم شب زنده دار
fly-by-night U شب گریز
fly-by-night U ادم شبرو
night-watchmen U توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchman U توپزن پایان مسابقه کریکت
night watchman U توپزن پایان مسابقه کریکت
night-time U هنگام شب
night schools U اموزشگاه شبانه
before mid night U قبل از نیمه شب
he did not est all night U درتمام شب ارام نگرفت
guest night U شب مهمانی
good night U شب بخیر
good night U شب شما خوش
fly by night U شخص کوتاه عمر
fly by night U طالب سود انی
night and day U شبانه روز
night and day U شب و روز
night assault U شبیخون
night attack U شبیخون
night time U هنگام شب
night tide U هنگام شب
night partol U عسس
night order U دستورات شبانه
night order U دستور شبانه
night operations U عملیات شبانه
night of ignorance U شام جهل
night of ignorance U شام نادانی
night moans U نالههای شب تا صبح
night long U از سر شب تا بامداد
night line U ریسمان ماهی گیری شبانه
night light U روشنایی شب
night light U شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب
night landing U پیاده شدن درساحل در شب
night piece U دورنمای شب
night raven U مرغ حق
night table U پاتختی
night suit U جامه خواب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com