English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lost U گمشده
lost U از دست رفته ضایع
lost U زیان دیده
lost U شکست خورده گمراه
lost U منحرف
lost U مفقود
lost U گم شده
lost U گلوله ناپیدا
lost U از دست رفته تلف شده
lost U ضاله
contact lost U تماس قطع شد
contact lost U هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
contact lost U هدف گم شد
lost article U لقطه
lost article U شیئی گمشده
he lost his reason U عقل یا هوش خودرا ازدست داد
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat U دوباره بوکالت برگزیده نشد
i have lost all patience U طاقتم طاق شده است
i lost my friends U دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
i lost sight of it U از نظرم نهان گشت
i lost the train U قطار را از دست دادم
i lost the train U به قطار نرسیدم
lost and untraceable U غایب مفقودالاثر
lost animal U حیوان ضاله
lost animal U حیوان گمشده
lost ball U گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
lost chain U زنجیره از دست رفته
lost chain U زنجیره گم شده
lost child U طفل لقیط
lost cluster U تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
lost head U افت بار
lost mass U افت جرم
lost target U تیر خطا
lost time U زمان مفقوده
lost time U زمان گمگشته
lost wax process U فرایند مدلهای مومی
lost wax process U ریخته گری با مدلهای مومی
she has lost her roses U چهره گلگونش زعفرانی شده است
sleep was lost to me U خواب بمن حرام شد
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
to recover lost time U وقت گمشده را جبران کردن)
to sighfor lost days U افسوس روزهای تلف شده راخوردن
we lost sight of him U از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
lost cause U جنبش یا آرمان از دست رفته
lost cause U هدف تحقق نیافتنی
lost causes U جنبش یا آرمان از دست رفته
lost causes U هدف تحقق نیافتنی
long-lost U کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
Did you ever find that pen you lost ? U قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
He has lost count. U حساب از دستش دررفته
I did it unwittingly. I lost count. U از دستم دررفت
We lost our way in the dark. U راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
He lost everything that was dear to him. U آنچه برایش عزیز بود از دست داد
She lost her loved ones . U تمام عزیزانش را از دست داد
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
The ship and all its crew were lost . U کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
She lost her way home . U راه خانه اش را گه کرد
She lost her husband in the crowd . U شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
Get lost ! scram ! Beat it! Get out !Get out of my sight ! Be off with you ! U برو گمشو !
We lost the case . We were convicted. U دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
To be lost . To disappear . U ازمیان بر افتادن
Get lost! <idiom> U دورشدن
no love lost <idiom> U سوء نیت ،احساسبدی داشتن
lost property office U دفتر اشیای گم شده
to count for lost U از دست رفته بحساب آوردن
lost documents U اسناد و مدارک گم شده
Time lost cannot be won again. <idiom> U فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
to get lost U گمراه شدن
to get lost U گم شدن
to get lost U گم کردن
lost document U مدرک گم شده
We should not have lost sight of the fact that ... U ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
He lost control of the car and swerved towards a tree. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com