Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i have lost all patience
U
طاقتم طاق شده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
patience
U
بردباری
to have patience
U
شکیبایی داشتن
to have patience
U
تاب اوردن حوصله داشتن
of little patience
U
بی طاقت
of little patience
U
ناشکیبا
of little patience
U
کم حوصله
have patience with me
U
با من حوصله کنید
patience
U
شکیبایی
patience
U
شکیب صبر
patience
U
طاقت
to have patience
U
شکیبا بودن صبر داشتن
patience
U
تاب
have patience with me
U
بمن مهلت دهید
to lose patience
U
بی طاقت شدن
to lose patience
U
تاب و توان رااز دست دادن
to lose patience
U
شکسبایی را از دست دادن
the only remedy is patience
U
یگانه
patience of hunger
U
طاقت گرسنگی
patience of hunger
U
تاب گرسنگی
patience is a virtue
U
شکیبائی خوی پسندیده ایست
the only remedy is patience
U
چاره ان شکیبایی است
The patience of job.
U
صبر ایوب ( صبر وحوصله بی نهایت زیاد )
Patience and calm.
U
صبر وقرار
Thank you for your understanding and your patience.
U
از شما برای درک و شکیبایی شما بسیار سپاسگزارم.
to possess oneself in patience
U
صبر کردن
My patience is exhausted ( worn out ) .
U
کاسه صبرم لبریز شده
My patience has run out (is exhausted).
U
کاسه صبرم لبریز است
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
U
صبر,درمان هر دردیست .
to possess oneself in patience
U
شکسبایی کردن
He exhausted(taxed)my patience.I got fed up with him.
U
حوصله ام را بسر آورد
to get lost
U
گمراه شدن
to get lost
U
گم کردن
Get lost!
<idiom>
U
دورشدن
lost causes
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
lost causes
U
هدف تحقق نیافتنی
lost cause
U
هدف تحقق نیافتنی
lost cause
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
to get lost
U
گم شدن
lost
U
گلوله ناپیدا
i lost my a
U
دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
lost
U
ضاله
lost
U
گم شده
lost
U
شکست خورده گمراه
lost
U
مفقود
lost
U
منحرف
lost
U
از دست رفته تلف شده
lost
U
گمشده
lost
U
از دست رفته ضایع
lost
U
زیان دیده
We lost our way in the dark.
U
راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
contact lost
U
هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
contact lost
U
تماس قطع شد
contact lost
U
هدف گم شد
long-lost
U
کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
He lost everything that was dear to him.
U
آنچه برایش عزیز بود از دست داد
She lost her loved ones .
U
تمام عزیزانش را از دست داد
He has lost count.
U
حساب از دستش دررفته
I have lost my wallet .
U
کیف پولم را گه کرده ام
lost document
U
مدرک گم شده
lost chain
U
زنجیره از دست رفته
lost documents
U
اسناد و مدارک گم شده
to count for lost
U
از دست رفته بحساب آوردن
no love lost
<idiom>
U
سوء نیت ،احساسبدی داشتن
To be lost . To disappear .
U
ازمیان بر افتادن
She lost her way home .
U
راه خانه اش را گه کرد
lost article
U
لقطه
lost mass
U
افت جرم
lost and untraceable
U
غایب مفقودالاثر
lost animal
U
حیوان ضاله
lost animal
U
حیوان گمشده
sleep was lost to me
U
خواب بمن حرام شد
she has lost her roses
U
چهره گلگونش زعفرانی شده است
lost ball
U
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
lost chain
U
زنجیره گم شده
lost child
U
طفل لقیط
lost cluster
U
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
lost target
U
تیر خطا
lost time
U
زمان گمگشته
lost head
U
افت بار
i lost the train
U
به قطار نرسیدم
he lost the seat
U
دوباره بوکالت برگزیده نشد
we lost sight of him
U
از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
he lost his reason
U
عقل یا هوش خودرا ازدست داد
he lost the seat
U
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
lost article
U
شیئی گمشده
i lost my friends
U
دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
i lost sight of it
U
از نظرم نهان گشت
lost time
U
زمان مفقوده
i lost the train
U
قطار را از دست دادم
Time lost cannot be won again.
<idiom>
U
فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
Did you ever find that pen you lost ?
U
قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
lost wax process
U
فرایند مدلهای مومی
We should not have lost sight of the fact that ...
U
ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
lost wax process
U
ریخته گری با مدلهای مومی
The ship and all its crew were lost .
U
کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
to sighfor lost days
U
افسوس روزهای تلف شده راخوردن
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
She lost her husband in the crowd .
U
شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
We lost the case . We were convicted.
U
دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
the army lost heavily
U
ارتش تلفات سنگین داد
I did it unwittingly. I lost count.
U
از دستم دررفت
lost property office
U
دفتر اشیای گم شده
to recover lost time
U
وقت گمشده را جبران کردن)
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
Get lost ! scram ! Beat it! Get out !Get out of my sight ! Be off with you !
U
برو گمشو !
He lost control of the car and swerved towards a tree.
U
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com