Perdic | i always photograph badly | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 24 (3 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	i always photograph badly U	عکس من همیشه بد در می اید

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	photograph U	عکس
	to take the photograph of U	عکس انداختن از
	to take the photograph of U	عکس برداشتن از
	photograph U	عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
	to think badly of somebody U	درباره کسی نظر [عقیده] بدی داشتن
	badly U	بطور ناشایسته
	badly U	بطوربد
	badly off U	پولنداشتن
	wing photograph U	نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
	vertical photograph U	عکس قائم
	vertical photograph U	عکس هوایی قائم
	air photograph U	عکس هوایی
	pinpoint photograph U	عکس تکی یا زوجی یک شیئی یا هدف
	instantaneous photograph U	عکس فوری
	aerial photograph U	عکس هوائی
	to turn out badly U	بد از آب در آمدن [داستانی]
	they were badly officered U	افسران انها خوب نبودند
	To be let down badly . To be rebuffed. U	سنگ روی یخ شدن
	To take pictures. To photograph. To film. U	عکس انداختن
	composite air photograph U	عکس مرکب هوایی
	I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. U	بدجوری آبرویم خواهد رفت
	to show somebody up [by behaving badly] U	کسی را رسوا کردن
	to show somebody up [by behaving badly] U	باعث خجالت کسی شدن [با رفتار بد خود]

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy