English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
host troop U سپاه
host troop U قوای عمده
host troop U لشگریان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
troop U گروه
troop U پرسنل دار
troop U افراد
troop U اسواران
troop U رژه رفتن
troop U دسته دسته شدن
troop U فراهم امدن
troop U گرد اوردن
troop U عده سربازان استواران
troop U دسته
troop housing U کوی درجه داران یا افراد
troop housing U کوی سربازان
troop carrier U نیرو بر
troop basis U مبنای یکان
troop basis U مبنای واگذاری یکان
troop information U برنامه اگاه سازی
troop information U مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
troop program U برنامه تشکیل یکانها
troop unit U یکان سربازدار
troop unit U یکان صنفی
troop test U ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
troop safety U حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
troop safety U تامین عده ها
troop program U برنامه تامین عدههای نظامی
troop train ration U جیره طبخی بین راه
troop train ration U جیره بین راه
host U آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
host U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host U تهیه تسهیلات ورزشی
host U میزبانی
host U انگل دار
host U مهمان دار
host U صاحبخانه
host U سپاه میزبان
host U دسته
host U ازدحام
host U گروه
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host U میزبان
host computer U کامپیوتر میزبان
host crystal U بلور میزبان
host crystal U بلور زمینه
host computers U کامپیوتر میزبان
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host country U کشور میزبان
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
host nation U کشور میزبان
host computer U کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
host computer U کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
host computer U کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
to reckon with out one's host U تنها به قاضی رفتن
intermaediate host U جانور یا گیاهی که روی انگلی رشد و نمو کند
host computers U کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computers U کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
host computers U کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
he officiated as host U میزبان شد
host operating system U سیستم عامل میزبان
host guest chemistry U شیمی میزبان- میهمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com