Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
horizontal growth
U
رشد افقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
horizontal
U
افقی
horizontal
U
روش تشخیص خطا برای داده ارسالی
horizontal
U
حرکت افق در صفحه
horizontal
U
حرکت نشانه گر در صفحه نمایش کامپیوتر از انتهای یک خط به ابتدای بعدی
horizontal
U
میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد
horizontal
U
دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
horizontal
U
مدت زمانی که اشعه تصویر در صفحه نمایش به اول خط بعد برمی گردد از آخر خط قبل
horizontal
U
تعداد خط وطی در صفحه نمایش ویدیو که در ثانیه تنظیم میشود
horizontal
U
سطح افقی
horizontal
U
ترازی
horizontal error
U
اشتباه بردی و سمتی
horizontal error
U
خطای بر دو سمت خطای افقی
horizontal hook
U
قلاب افقی
horizontal integration
U
ادغام افقی
horizontal disparity
U
ناهمخوانی افقی
horizontal curve
U
پیچ
horizontal curve
U
پیچ سطحی
horizontal crossbar
U
میله افقی
horizontal control
U
کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
horizontal combination
U
ترکیب افقی
horizontal candlepower
U
شمع افقی
horizontal scrolling
U
حرکت افقی
horizontal plane
U
صفحه افقی
horizontal integration
U
تمرکز افقی
horizontal wedge
U
گاوه افقی
horizontal wedge
U
کولاس افقی
horizontal taping
U
مساحی افقی
horizontal tab
U
حرکت مکان نما به صورت افقی
horizontal synchronizing
U
همزمان ساز افقی
horizontal stabilizer
U
مکان افقی ثابت
horizontal section
U
برش افقی
horizontal pump
U
پمپ افقی
horizontal polarization
U
قطبش افقی
horizontal plane
U
صفحه عرضی
horizontal mobility
U
تحرک افقی
horizontal loading
U
بارگیری افقی کشتیها
horizontal loading
U
کولاس افقی
horizontal loading
U
پر کردن مهمات به طور افقی
horizontal integration
U
انضمام افقی
mean horizontal candlepower
U
شمع افقی متوسط
horizontal clamp
U
گیرهافقی
horizontal member
U
قسمتافقی
horizontal loom
U
دار افقی
[قالی]
horizontal boring
U
سوراخکاری افقی
horizontal loom
U
دار زمینی
[دار قالی]
horizontal bar
U
بارفیکس
horizontal seismograph
U
لرزهنگارسطحافقی
horizontal loom
U
دار عشایری
[قالی]
horizontal move
U
حرکتافقی
horizontal loom
U
دار خوابیده
[قالی]
horizontal cornice
U
رخ بام افقی
growth
U
اثر حاصل
growth
U
بلوغ
growth
U
گوشت زیادی تومور
growth
U
پیشرفت
growth
U
افزایش ترقی
growth
U
روش
growth
U
نمود
growth
U
رشد
growth
U
نمو
growth
U
چیز زائد
growth
U
نتیجه
horizontal end handhold
U
انتهاینگهدارندهدستی
horizontal event numbering
U
شماره گذاری افقی وقایع
horizontal labor mobility
U
تحرک افقی کارگر
horizontal phase control
U
تنظیم فاز افقی
horizontal shearing stress
U
تنش برش افقی
horizontal motion lock
U
دستهتنظیمافقی
horizontal social mobility
U
تحرک افقی اجتماعی
horizontal arch element
U
حلقه افقی قوس
horizontal clock system
U
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
horizontal pivoting window
U
پنجرهکشویی
horizontal control operator
U
اندازه گیر بر دو سمت
horizontal control operator
U
الف ب س
unbalanced growth
U
رشد نامتوازن
steady growth
U
رشد پایدار
mushroom growth
U
زود رویی
proportional growth
U
رشد تناسبی
zero population growth
U
رشد جمعیت صفر
zero economic growth
U
نرخ رشد اقتصادی صفر
vertical growth
U
رشد عمودی
unbalanced growth
U
رشد نامتعادل
sustaining growth
U
رشد مداوم
stable growth
U
رشد با ثبات
self sustaining growth
U
رشد خود پایدار
quick growth
U
تندرویی
quick growth
U
رشدسریع
population growth
U
رشد جمعیت
particle growth
U
رشد ذره
ovular growth
U
رشد تخمچه
ovular growth
U
رویش تخمک
lush growth
U
رشد سرسبز
mushroom growth
U
رویش تند
bangaloid growth
U
خانه ییلاقی
growth line
U
خطرشد
mental growth
U
رشد ذهنی
growth stocks
U
سهام پر سود
growth motives
U
انگیزههای رشددهنده
growth areas
U
نواحی رشد
crystalline growth
U
رشد بلورین
growth factors
U
عوامل رشد
growth factor
U
عامل رشد
growth effects
U
اثار رشد
crystalline growth
U
نمو بلورین
growth curve
U
منحنی نمو
climate for growth
U
شرایط لازم برای رشد
growth company
U
شرکت در حال گسترش
growth centers
U
مراکز رشد
economic growth
U
رشد اقتصادی
geometric growth
U
رشد هندسی
epitaxial growth
U
رشد همبافته
crystal growth
U
رشد بلور
growth poles
U
قطبهای رشد
growth ring
U
دایره رشد
growth ring
U
دایره سالیانه
growth reaction
U
واکنش رشد
climate for growth
U
محیط رشد
growth rate
U
نرخ رشد
horizontal-axis wind turbine
U
توربینافقیبامحوربادی
horizontal drilling and milling machine
U
دستگاه مته کاری و فرزکاری افقی
adjustment for horizontal-circle image
تنظیم افقی مرکز تصویر
chain growth polymerization
U
بسپارش افزایشی
chain growth polymerization
U
بسپارش زنجیری
annual rate of growth
U
نرخ رشد سالانه
balanced growth model
U
الگوی رشد متوازن
characters of economic growth
U
خصوصیات رشد اقتصادی
current rate of growth
U
نزخ رشد جاری
crystal growth affinity
U
رشد خواهی بلور
natural rate of growth
U
نرخ رشد طبیعی
potential rate of growth
U
نرخ رشد بالقوه
rate of crystalline growth
U
سرعت نمو تبلور
rate of economic growth
U
نرخ رشد اقتصادی
stages of economic growth
U
مراحل رشد اقتصادی
steady state growth
U
رشد مداوم
step growth polymerization
U
بسپارش مرحلهای
general rate of growth
U
نرخ عمومی رشد
steady state growth
U
رشد پایدار
warranted rate of growth
U
نرخ رشد تضمین شده
undersirable rate of growth
U
نرخ رشد نامطلوب
stages theory of economic growth
U
نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
hidden momentum of population growth
U
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
hidden momentum of population growth
U
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
hidden momentum of population growth
U
سبب گستردگی والدین اینده میشود
full employment rate of growth
U
نرخ رشد در اشتغال کامل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com