Perdic | his equitable savings and loan building | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	his equitable savings and loan building U	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	savings and loan association U	صندوق پس انداز تعاونی ورهنی
	equitable U	متساوی
	equitable U	منصف
	equitable estate U	در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
	equitable mortgage U	بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
	equitable mortgage U	از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
	equitable mortgage U	در CL عبارت است ازرهنی که در شرایط خاص خود به خود
	equitable mortgage U	رهن خود به خود
	equitable mortgage U	رهن قهری
	equitable estate U	عین مرهونه
	savings U	پس انداز
	savings bank U	قللک
	savings bank U	صندوق پس انداز
	savings account U	حساب پس انداز
	savings bond U	اوراق قرضه
	mobilization of savings U	تجهیز پس انداز
	mobilization of savings U	بسیج پس انداز
	savings bank U	صندوق پس انداز
	You might as well take advantage of the savings. U	این مقدار پس انداز هم غنیمت است
	savings bond U	سهام قرضه
	voluntary savings U	پس اندازهای اختیاری
	trustee savings bank U	صندوق پس انداز
	to have the loan or U	وام گرفتن
	to have the loan or U	قرض گرفتن
	have the loan of U	قرض گرفتن
	on loan U	به عنوان قرض
	loan value U	ارزش وام
	loan value U	ارزش استقراض
	have the loan of U	وام گرفتن
	loan U	عاریه دادن قرض کردن
	loan U	قرض
	loan U	عاریه واژه عاریه
	loan U	قرضه
	loan U	مساعده
	loan U	وام
	loan U	قرض دادن عاریه دادن
	loan U	عاریه وام دادن
	loan account	حساب وام ها
	loan bank U	بانک وامی
	loan bank U	بانک استقراضی
	loan holder U	دارنده سهام وام
	loan holder U	مرتهن
	loan interest U	بهره وام
	loan on deposit U	اعطای وام به وثیقه سپرده
	loan sharks U	کسی که پول با بهرهی زیاد قرض میدهد
	soft loan U	وام اسان
	loan market U	بازار وام
	bridge loan U	وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
	loan conversion U	تجدید نظر در شرایط وام
	bridging loan U	وام -قرض
	receiving a loan U	وام گرفتن
	foreign loan U	وام خارجی
	guaranteed loan U	عاریه مضمونه
	soft loan U	وام بدون دردسر
	non performing loan U	وام غیر رایج
	loan word U	واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
	receiving a loan U	استقراض
	loan shark U	کسی که پول با بهرهی زیاد قرض میدهد
	redemption of a loan U	ادای دین
	time loan U	گاه وام
	time loan U	وام مدت دار
	bank loan U	وام بانکی
	application for loan U	تقاضای وام
	term loan U	وام مدت دار
	one who asks for a loan U	وام خواه
	one who asks for a loan U	مقترض
	loan fund U	صندوق وام
	loan shark U	رباخوار
	national loan U	وام ملی
	loan sharks U	رباخوار
	loan word U	لغت اقتباسی
	make a loan U	وام دادن
	short term loan U	وام کوتاه مدت
	long term loan U	وام بلند مدت
	interest free loan U	وام بدون بهره
	saving and loan associations U	شرکتهای پس انداز و وام
	medium term loan U	وام میان مدت
	interset free loan U	قرض الحسنه
	free loan of non fungible things U	عاریه
	building U	ساختمان
	building U	عمارت دیسمان
	building U	بنا
	slab building U	ساختلوح
	turbine building U	ساختمانتوربین
	service building U	ساختمانسرویس
	building blocks U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	building blocks U	بنا کنده
	building society U	شرکتوام دهندهمسکن
	sick building U	اشارهبهساختمانهایمدرن
	They bombarded the building. U	ساختمان رابه توپ بستند
	situation of a building U	وضع قرارگرفتن بنا
	The building is in ruins . U	ساختمان خراب است
	building blocks U	کنده ساخت
	building block U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	reactor building U	ساختمانرآکتور
	body building U	ورزش زیبایی اندام
	administrative building U	ساختماناداری
	administration building U	ساختمان اداری
	the interior of a building U	اندرون عمارت
	building sites U	عرصه
	building sites U	کارگاه ساختمانی
	to found a building U	ساختمانی بینادکردن
	to found a building U	عمارتی برپاکردن
	building site U	عرصه
	building site U	کارگاه ساختمانی
	to plan a building U	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
	to plan a building U	عمارتی راطرح ریزی کردن
	tower building U	ساختمان برجی
	body-building U	بدنسازی
	body-building U	پرورش اندام
	body-building U	ورزش زیبایی اندام
	body building U	بدنسازی
	body building U	پرورش اندام
	building block U	بنا کنده
	building block U	کنده ساخت
	to break into a building U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	building contractor U	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
	building line U	خط کناری ساختمان
	Industrialized building U	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
	intelligent building U	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
	to tear down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to pull down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to demolish a building U	خراب کردن ساختمانی
	to tear down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to pull down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to demolish a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	containment building U	ساختمانمحدودشده
	commercial building U	تیم
	building sand U	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
	building plant U	وسایل ساختمان
	building permit U	پروانه ساختمان
	building owner U	صاحب کار
	building official U	بازرسان ساختمان
	building material U	مصالح ساختمانی
	building material U	مصالح ساختمان
	building machinery U	ماشین الات ساختمانی
	building log U	چوب گرد ساختمان
	building line U	بر ساختمان
	machine building U	ماشین سازی
	building operations U	عملیات ساختمانی
	main building U	ساختمان اصلی
	building line U	بر ساختمانی
	building line U	راسته
	building system U	سیستم ساختمان
	building system U	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
	commercial building U	سرای
	capital building U	سرمایه سازی
	building work U	کار ساختمانی
	building up of generator U	پیش تحریک مولد
	exhibition building U	ساختمان نمایشگاه
	building up alloy U	الیاژ مخصوص روکش کاری
	framed building U	ساختمان تیر پایهای
	building unit U	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
	gigantic building U	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
	building unit U	واحد ساختمانی
	height of building U	بلندی ساختمان
	home building U	ساختمان مسکونی
	house building U	ساختمان مسکونی
	industrial building U	ساختمان صنعتی
	industrial building U	بنای صنعتی
	building line U	امتداد
	site building U	زمین ساختمانی
	commercial building U	تیمچه
	building construction U	روسازی
	building construction U	معماری
	building connection U	انشعاب ساختمان
	building component U	اجزای ساختمان
	public building U	بنای همگانی
	bridge building U	پل سازی
	road building U	جاده سازی
	situation of a building U	موقعیت ساختمان
	ship building U	کشتی سازی
	administration building U	قسمت اداری
	site building U	زمین زیربنا
	building costs U	هزینههای ساختمان
	building inspectorate U	دفتر نقشه کشی
	building limes U	اهک ساختمانی
	model building U	الگوسازی
	to shift to the new building U	اسباب کشی کردن
	office building U	ساختمان اداری
	apartment building U	ساختمان اپارتمانی
	building enterprise U	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
	nest building U	لانه سازی
	building craftsman U	کارگر ماهر ساختمانی
	building trade joinery U	نجاری ساختمان
	building trade worker U	تعمیرکار ساختمان
	elvis has left the building <idiom> U	[نمایش به اتمام رسیده]
	elvis has left the building <idiom> U	[تمام شده است]
	machine building industry U	صنعت ماشین سازی
	A multi-storey building. U	ساختمان چندین طبقه
	building material dealer U	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
	building block principle U	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
	a building of small scale U	عمارت کوچک
	power house building U	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
	basic building materials U	مواداولیهساختمان
	building steel lathing U	اسکلت فلزی ساختمان
	building steel lathing U	بافت ساختمان فولادی
	article of a building by law U	ائین نامه ساختمان
	In appiarance it is a strong building. U	بظاهر ساختمان محکمی است
	local building inspector U	پلیس ساختمان